بیانیه مرکز بین المللی میانجیگری قومی-مذهبی درباره موضوعات محوری هشتمین اجلاس گروه کاری باز سازمان ملل متحد در مورد سالمندی

مرکز بین‌المللی میانجی‌گری قومی-مذهبی (ICERM) متعهد به حمایت از صلح پایدار در کشورهای سراسر جهان است و ما به خوبی از کمک‌های بزرگان خود آگاه هستیم. ICERM مجمع جهانی بزرگان را صرفاً برای بزرگان، حاکمان/رهبران سنتی یا نمایندگان گروه های قومی، مذهبی، اجتماعی و بومی ایجاد کرده است. ما از کسانی دعوت می کنیم که از طریق تغییرات شگفت انگیز تکنولوژیکی، سیاسی و اجتماعی زندگی کرده اند. ما به کمک آنها برای تطبیق این تغییرات با قوانین و سنت های عرفی نیاز داریم. ما در حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، جلوگیری از درگیری، آغاز گفتگو و تشویق سایر روش های غیرخشونت آمیز حل مناقشه به دنبال خرد آنها هستیم.

با این حال، همانطور که پاسخ‌های سؤالات راهنما را برای این جلسه بررسی کردیم، ناامیدکننده است که می‌بینیم ایالات متحده، جایی که سازمان ما در آن مستقر است، دیدگاه‌های محدودی در مورد حقوق بشر افراد مسن دارد. ما قوانین مدنی و کیفری داریم تا از آنها در برابر سوء استفاده فیزیکی و مالی محافظت کنیم. ما قوانینی داریم که به آنها کمک می کند تا حدی خودمختاری را حفظ کنند، حتی زمانی که به سرپرستان یا دیگران برای صحبت در مورد مسائل محدود، مانند مراقبت های بهداشتی یا تصمیمات مالی نیاز دارند. با این حال، ما کار زیادی برای به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی، حفظ شمول افراد مسن، یا ادغام مجدد کسانی که منزوی شده اند، انجام نداده ایم.

ابتدا، ما همه افراد بالای 60 سال را در یک گروه قرار می دهیم، گویی که همه یکسان هستند. آیا می توانید تصور کنید که ما این کار را برای همه افراد زیر 30 سال انجام دهیم؟ یک زن 80 ساله ثروتمند در منهتن که به مراقبت های بهداشتی و پزشکی مدرن دسترسی دارد، آشکارا نیازهای متفاوتی نسبت به یک مرد 65 ساله در آیووا دارد. همانطور که ما به دنبال شناسایی، پذیرش و آشتی دادن تمایزات میان افراد با پیشینه‌های قومی و مذهبی مختلف هستیم، ICERM تلاش می‌کند تا بزرگان و سایر افراد حاشیه‌نشین را وارد گفتگوهایی کند که بر آنها تأثیر می‌گذارد. ما فراموش نکرده‌ایم که آنچه بر ما تأثیر می‌گذارد بر آنها نیز تأثیر می‌گذارد. درست است که ممکن است ما به همان شکل تحت تأثیر قرار نگیریم، اما هر از ما به طور منحصر به فرد تحت تأثیر قرار می گیرد و هر یک از تجربیات ما معتبر است. ما باید وقت بگذاریم و فراتر از سن نگاه کنیم، زیرا از برخی جهات نیز بر این اساس تبعیض قائل می شویم و همان مشکلاتی را که به دنبال حل آن هستیم تداوم می بخشیم.

دوم، در ایالات متحده، ما از افراد مسن در زمانی که هنوز مشغول به کار هستند از تبعیض محافظت می کنیم، اما به نظر می رسد در مورد دسترسی به کالاها و خدمات، مراقبت های بهداشتی و مراقبت های اجتماعی، رضایتی وجود دارد. زمانی که «مولد» نباشند، ما تعصبات خود را نسبت به آنها داریم. قانون آمریکایی‌های دارای معلولیت با کاهش محدودیت‌های فیزیکی از آنها محافظت می‌کند و باید در مکان‌های عمومی حرکت کنند، اما آیا از مراقبت‌های بهداشتی و اجتماعی کافی برخوردار خواهند بود؟ بیش از حد به درآمد بستگی دارد و بیش از یک سوم یا جمعیت سالخورده ما نزدیک به سطح فقر فدرال زندگی می کنند. انتظار می‌رود تعداد کسانی که برای سال‌های آخرشان برنامه مالی مشابهی دارند، افزایش یابد و در زمان‌هایی که برای کمبود کارگر نیز آماده می‌شویم.

ما متقاعد نشده‌ایم که قوانین اضافی بسیاری از تبعیض‌هایی را که علیه افراد سالخورده می‌بینیم تغییر دهد، و همچنین فکر نمی‌کنیم که مطابق با قانون اساسی ما پیش‌نویس شود. به عنوان میانجی‌ها و تسهیل‌گران ماهر، وقتی جمعیت‌های سالخورده را در نظر بگیریم، فرصتی برای گفت‌وگو و حل خلاقانه مشکلات می‌بینیم. ما هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری در مورد افراد مختلف که این بخش بزرگ از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، داریم. شاید این زمان برای گوش دادن، مشاهده و همکاری است.

سوم، ما به برنامه های بیشتری نیاز داریم که افراد سالخورده را با جوامع خود در ارتباط نگه دارد. در جایی که قبلاً منزوی شده‌اند، ما باید آنها را از طریق داوطلبی، مربیگری و سایر برنامه‌هایی که ارزش آنها را یادآوری می‌کند و مشارکت مستمر آنها را تشویق می‌کند، دوباره ادغام کنیم، نه به عنوان تنبیه بلکه به عنوان فرصت. ما برای بچه ها برنامه داریم که قرار است فقط 18 سال بچه بمانند. برنامه های معادل برای افراد 60 و 70 ساله که ممکن است 18 سال یا بیشتر برای یادگیری و رشد داشته باشند، کجا هستند، به خصوص در جایی که بزرگسالان اغلب دانش و تجربه بیشتری نسبت به کودکان در طول 18 سال خود دارند؟ منظور من این نیست که بگویم آموزش کودکان هیچ ارزشی ندارد، اما وقتی در توانمندسازی افراد مسن ناکام باشیم، فرصت های بزرگی را از دست می دهیم.

همانطور که رابط انجمن وکلای آمریکا در جلسه ششم بیان کرد، «کنوانسیون حقوق بشر برای افراد مسن باید چیزی فراتر از تدوین و تعیین حقوق باشد. همچنین باید پارادایم اجتماعی پیری را تغییر دهد.» (ملک، 2015). انجمن آمریکایی برای افراد بازنشسته موافق است، و اضافه می کند: "با ایجاد اختلال در سالمندی - تغییر گفتگو در مورد معنای بزرگتر شدن - ما می توانیم راه حل هایی را ایجاد کنیم و از منابعی استفاده کنیم که محیط کار را متحول می کند، بازار را گسترش می دهد و جوامع خود را بازسازی می کند." (کولت، 2017). ما نمی‌توانیم همه اینها را به طور مؤثر انجام دهیم تا زمانی که تعصبات ضمنی خود را در مورد پیری به چالش بکشیم، که این کار را از طریق تسهیل‌گری ماهرانه انجام می‌دهیم.

نانس ال. شیک، اسق.، نماینده اصلی مرکز بین المللی میانجیگری قومی-مذهبی در مقر سازمان ملل متحد، نیویورک. 

دانلود بیانیه کامل

بیانیه مرکز بین المللی میانجیگری قومی-مذهبی در مورد موضوعات متمرکز هشتمین جلسه کارگروه آزاد سازمان ملل متحد در مورد سالمندی (8 مه 5).
اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

ادیان در ایگبولند: تنوع، ارتباط و تعلق

دین یکی از پدیده های اجتماعی-اقتصادی است که تأثیرات غیرقابل انکاری بر بشریت در هر جای دنیا دارد. به همان اندازه که مقدس به نظر می رسد، دین نه تنها برای درک وجود هر جمعیت بومی مهم است، بلکه در زمینه های بین قومی و توسعه ای نیز مرتبط است. شواهد تاریخی و قوم‌نگاری درباره مظاهر و نام‌گذاری‌های مختلف پدیده دین فراوان است. ملت ایگبو در جنوب نیجریه، در دو سوی رودخانه نیجر، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های فرهنگی کارآفرین سیاه‌پوست در آفریقا است، با شور مذهبی بی‌گمان که بر توسعه پایدار و تعاملات بین قومیتی در مرزهای سنتی آن دلالت دارد. اما چشم انداز مذهبی ایگبولند دائما در حال تغییر است. تا سال 1840، دین(های) غالب ایگبو بومی یا سنتی بود. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه آغاز شد، نیروی جدیدی آزاد شد که در نهایت منظره مذهبی بومی منطقه را دوباره پیکربندی کرد. مسیحیت رشد کرد تا سلطه این دومی را کوچک کند. قبل از صدمین سالگرد مسیحیت در ایگبولند، اسلام و دیگر مذاهب کمتر سلطه گر برای رقابت با ادیان بومی ایگبو و مسیحیت به وجود آمدند. این مقاله تنوع مذهبی و ارتباط عملکردی آن با توسعه هماهنگ در ایگبولند را دنبال می‌کند. داده های خود را از آثار منتشر شده، مصاحبه ها و مصنوعات می گیرد. این استدلال می‌کند که با ظهور مذاهب جدید، چشم‌انداز مذهبی ایگبو به تنوع و/یا سازگاری، یا برای فراگیری یا انحصار در میان ادیان موجود و در حال ظهور، برای بقای ایگبو ادامه خواهد داد.

اشتراک گذاری

گرویدن به اسلام و ناسیونالیسم قومی در مالزی

این مقاله بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که بر ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی و برتری در مالزی تمرکز دارد. در حالی که ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی را می توان به عوامل مختلفی نسبت داد، این مقاله به طور خاص بر قانون تغییر مذهب اسلامی در مالزی و اینکه آیا این احساس برتری قومی مالایی را تقویت کرده است یا خیر، تمرکز دارد. مالزی کشوری چند قومیتی و مذهبی است که در سال 1957 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. مالایی ها به عنوان بزرگترین گروه قومی همواره دین اسلام را بخشی از هویت خود می دانند که آنها را از سایر اقوام که در دوران استعمار بریتانیا به کشور آورده شده اند جدا می کند. در حالی که اسلام دین رسمی است، قانون اساسی به سایر ادیان اجازه می دهد تا توسط مالزیایی های غیرمالایی، یعنی چینی ها و هندی ها، به صورت مسالمت آمیز انجام شوند. با این حال، قانون اسلامی که بر ازدواج مسلمانان در مالزی حاکم است، مقرر کرده است که غیر مسلمانان در صورت تمایل به ازدواج با مسلمانان باید به اسلام گرویدند. در این مقاله، من استدلال می کنم که قانون تغییر اسلام به عنوان ابزاری برای تقویت احساسات ملی گرایی قومی مالایی در مالزی استفاده شده است. داده های اولیه بر اساس مصاحبه با مسلمانان مالایی که با غیرمالایی ها ازدواج کرده اند جمع آوری شد. نتایج نشان داده است که اکثر مصاحبه شوندگان مالایی، گرویدن به اسلام را آن گونه که دین اسلام و قوانین ایالتی لازم است، ضروری می دانند. علاوه بر این، آنها همچنین دلیلی برای مخالفت غیرمالایی‌ها با گرویدن به اسلام نمی‌بینند، زیرا پس از ازدواج، فرزندان به طور خودکار طبق قانون اساسی، که دارای موقعیت و امتیازات نیز می‌باشد، مالایی محسوب می‌شوند. دیدگاه‌های غیرمالایی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند بر اساس مصاحبه‌های ثانویه است که توسط دانشمندان دیگر انجام شده است. از آنجایی که مسلمان بودن با مالایی بودن همراه است، بسیاری از غیرمالایی‌هایی که تغییر مذهب داده‌اند احساس هویت مذهبی و قومیتی خود را از دست داده‌اند و برای پذیرش فرهنگ قومیتی مالایی احساس فشار می‌کنند. در حالی که تغییر قانون تبدیل ممکن است دشوار باشد، گفتگوهای باز بین ادیان در مدارس و بخش های دولتی ممکن است اولین گام برای مقابله با این مشکل باشد.

اشتراک گذاری