ارزیابی اثربخشی ترتیبات تقسیم قدرت در سودان جنوبی: رویکرد ایجاد صلح و حل منازعات

دکتری فودی داربو

چکیده:

درگیری خشونت آمیز در سودان جنوبی دلایل متعدد و پیچیده ای دارد. فقدان اراده سیاسی از سوی رئیس جمهور سالوا کییر، دینکای قومی، یا معاون سابق رئیس جمهور، ریک ماچار، از نژاد نوئر، برای پایان دادن به خصومت وجود ندارد. اتحاد کشور و حمایت از یک دولت تقسیم قدرت، رهبران را ملزم می کند که اختلافات خود را کنار بگذارند. این مقاله از چارچوب تقسیم قدرت به عنوان سازوکار صلح‌سازی و حل مناقشه در حل و فصل منازعات بین‌اجتماعی و در پل زدن شکاف‌های شدید در جوامع جنگ‌زده استفاده می‌کند. داده‌های جمع‌آوری‌شده برای این تحقیق از طریق تحلیل موضوعی جامع ادبیات موجود در مورد درگیری در سودان جنوبی و دیگر ترتیبات تقسیم قدرت پس از جنگ در سراسر آفریقا به‌دست آمد. از داده‌ها برای مشخص کردن دلایل پیچیده و پیچیده خشونت و بررسی توافقنامه صلح ARCSS اوت 2015 و همچنین توافقنامه صلح R-ARCSS سپتامبر 2018 استفاده شد که در 22 فوریه اجرایی شد.nd، 2020. این مقاله سعی دارد به یک سوال پاسخ دهد: آیا ترتیبات تقسیم قدرت مناسب ترین مکانیسم برای ایجاد صلح و حل مناقشه در سودان جنوبی است؟ تئوری خشونت ساختاری و تئوری تعارض بین گروهی توضیح قدرتمندی از درگیری در سودان جنوبی ارائه می دهد. این مقاله استدلال می کند که برای برقراری هرگونه ترتیبات تقسیم قدرت در سودان جنوبی، اعتماد باید در میان سهامداران مختلف در مناقشه بازسازی شود، که مستلزم خلع سلاح، خلع سلاح، و ادغام مجدد (DDR) نیروهای امنیتی، عدالت و پاسخگویی است. گروه های جامعه مدنی قوی و توزیع برابر منابع طبیعی بین همه گروه ها. علاوه بر این، یک ترتیب تقسیم قدرت به تنهایی نمی تواند صلح و امنیت پایدار را برای سودان جنوبی به ارمغان بیاورد. صلح و ثبات ممکن است مستلزم گامی اضافی برای جدا کردن سیاست از قومیت و نیاز به میانجی‌ها برای تمرکز کامل بر علل اصلی و نارضایتی‌های جنگ داخلی باشد.

این مقاله را دانلود کنید

داربو، اف. (2022). ارزیابی اثربخشی ترتیبات تقسیم قدرت در سودان جنوبی: رویکرد ایجاد صلح و حل تعارض. مجله زندگی با هم، 7(1)، 26-37.

پیشنهاد استناد:

داربو، اف. (2022). ارزیابی اثربخشی ترتیبات تقسیم قدرت در سودان جنوبی: رویکرد صلح‌سازی و حل مناقشه مجله زندگی با هم، 7(1)، 26-37.

اطلاعات مقاله:

@Article{Darboe2022}
عنوان = {بررسی اثربخشی ترتیبات تقسیم قدرت در سودان جنوبی: رویکرد ایجاد صلح و حل تعارض}
نویسنده = {Foday Darboe}
آدرس اینترنتی = {https://icermediation.org/assessing-the-effectiveness-of-power-sharing-arrangements-in-south-sudan-a-peacebuilding-and-conflict-resolution-approach/}
ISSN = {2373-6615 (چاپ); 2373-6631 (آنلاین)}
سال = {2022}
تاریخ = {2022-12-10}
مجله = {Journal of Living Together}
حجم = {7}
شماره = {1}
صفحات = {26-37}
ناشر = {مرکز بین المللی میانجیگری قومی-مذهبی}
آدرس = {White Plains، New York}
نسخه = {2022}.

معرفی

تئوری خشونت ساختاری و تئوری تعارض بین گروهی توضیح قدرتمندی از درگیری در سودان جنوبی ارائه می دهد. محققین در مطالعات صلح و تعارض معتقدند که عدالت، نیازهای انسانی، امنیت و هویت زمانی که به آنها رسیدگی نشود، علل اصلی تعارض هستند (Galtung، 1996؛ برتون، 1990؛ Lederach، 1995). در سودان جنوبی، خشونت ساختاری به شکل معافیت از مجازات گسترده، استفاده از خشونت برای حفظ قدرت، به حاشیه راندن، و عدم دسترسی به منابع و فرصت‌ها است. عدم توازن ناشی از آن، خود را به ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور القا کرده است.

دلایل اصلی درگیری در سودان جنوبی به حاشیه رانده شدن اقتصادی، رقابت قومیتی برای قدرت، منابع و چندین دهه خشونت است. محققان علوم اجتماعی ارتباط بین هویت های گروهی و تعارض بین گروهی را مشخص کرده اند. رهبران سیاسی اغلب از هویت گروهی به عنوان فریاد تجمعی برای بسیج کردن پیروان خود با توصیف خود در مقایسه با سایر گروه های اجتماعی استفاده می کنند (تاجفل و ترنر، 1979). دامن زدن به اختلافات قومی از این طریق منجر به افزایش رقابت برای کسب قدرت سیاسی می شود و بسیج گروهی را تشویق می کند که دستیابی به حل مناقشه و ایجاد صلح را دشوار می کند. رهبران سیاسی گروه های قومی دینکا و نوئر با تکیه بر چندین رویداد در سودان جنوبی از ترس و ناامنی برای ترویج درگیری بین گروهی استفاده کرده اند.

دولت فعلی در سودان جنوبی از توافقنامه صلح فراگیر موسوم به توافقنامه صلح جامع (CPA) ناشی شده است. توافقنامه صلح جامع که در 9 ژانویه 2005 توسط دولت جمهوری سودان (GoS) و گروه مخالف اصلی در جنوب، جنبش/ارتش آزادیبخش خلق سودان (SPLM/A) امضا شد، به پایان رسید. بیش از دو دهه جنگ داخلی خشونت آمیز در سودان (1983-2005). با پایان یافتن جنگ داخلی، اعضای رده بالای جنبش آزادی‌بخش خلق سودان/ارتش اختلافات خود را کنار گذاشتند تا یک جبهه متحد ارائه دهند و در برخی موارد، خود را برای پست سیاسی قرار دهند (Okiech, 2016؛ Roach, 2016؛ de Vries & شومر، 2017). در سال 2011، پس از چندین دهه جنگ طولانی، مردم سودان جنوبی رای به جدایی از شمال دادند و به یک کشور خودمختار تبدیل شدند. با این وجود، تقریباً دو سال پس از استقلال، کشور به جنگ داخلی بازگشت. در ابتدا، شکاف عمدتاً بین رئیس جمهور سالوا کییر و معاون رئیس جمهور سابق ریک ماچار بود، اما مانورهای سیاسی به خشونت قومی بدتر شد. دولت جنبش آزادی‌بخش مردم سودان (SPLM) و ارتش آن، ارتش آزادیبخش خلق سودان (SPLA) در پی یک درگیری سیاسی طولانی مدت از هم جدا شدند. همانطور که جنگ فراتر از جوبا به مناطق دیگر گسترش یافت، خشونت تمام گروه های قومی اصلی را از خود دور کرد (آلن، 2013؛ رادون و لوگان، 2014؛ د وریس و شومروس، 2017).  

در پاسخ، مرجع بین دولتی توسعه (IGAD) میانجیگری برای یک توافق صلح بین طرف های درگیر بود. با این حال، کشورهای عضو کلیدی علاقه ای به یافتن راه حلی پایدار از طریق روند مذاکرات صلح سازمان بین دولتی توسعه برای پایان دادن به مناقشه نشان ندادند. در تلاش برای یافتن راه‌حلی مسالمت‌آمیز برای درگیری لاینحل سودان-شمال، یک رویکرد تقسیم قدرت چند بعدی در توافقنامه صلح جامع سال 2005، علاوه بر توافقنامه اوت 2015 درباره حل بحران در سودان جنوبی (ARCSS) ایجاد شد. که با طولانی شدن خشونت درون جنوبی مقابله کرد (de Vries & Schomerus, 2017). بسیاری از محققین و سیاستگذاران درگیری در سودان جنوبی را یک درگیری بین جمعی دانسته‌اند - اما چارچوب‌بندی مناقشه عمدتاً بر اساس خطوط قومی در پرداختن به سایر مسائل ریشه‌دار ناکام است.

2018 سپتامبر Rتجلی یافت Aتوافق در مورد Rحل و فصل از Cوارد کردن Sبیرون Sتوافقنامه udan (R-ARCSS) برای احیای مجدد توافقنامه اوت 2015 درباره حل بحران در سودان جنوبی بود که دارای کمبودهای زیادی بود و فاقد اهداف، دستورالعمل ها و چارچوب مشخص برای ایجاد صلح و خلع سلاح گروه های شورشی بود. با این حال، هم توافقنامه حل و فصل بحران در سودان جنوبی و هم Rتجلی یافت Aتوافق در مورد Rحل و فصل از Cوارد کردن Sبیرون Sاودان بر توزیع قدرت در میان نخبگان سیاسی و نظامی تاکید کرد. این تمرکز توزیعی محدود، به حاشیه راندن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تشدید می‌کند که منجر به خشونت‌های مسلحانه در سودان جنوبی می‌شود. هیچ یک از این دو توافقنامه صلح به اندازه کافی برای پرداختن به منابع ریشه‌دار درگیری یا پیشنهاد نقشه راهی برای اتحاد گروه‌های شبه‌نظامی در نیروهای امنیتی و در عین حال مدیریت تحولات اقتصادی و بهبود نارضایتی‌ها، جزئیات کافی ندارند.  

این مقاله از چارچوب تقسیم قدرت به عنوان سازوکار صلح‌سازی و حل مناقشه در حل و فصل منازعات بین‌اجتماعی و در پل زدن شکاف‌های شدید در جوامع جنگ‌زده استفاده می‌کند. با این وجود، توجه به این نکته مهم است که تقسیم قدرت می‌تواند باعث تقویت شکاف می‌شود که منجر به زوال وحدت ملی و ایجاد صلح می‌شود. داده‌های جمع‌آوری‌شده برای این تحقیق از طریق یک تحلیل موضوعی جامع از ادبیات موجود در مورد درگیری در سودان جنوبی و دیگر ترتیبات تقسیم قدرت پس از جنگ در سراسر آفریقا به دست آمد. از داده‌ها برای مشخص کردن دلایل پیچیده و پیچیده خشونت و بررسی توافقنامه اوت 2015 درباره حل بحران در سودان جنوبی و همچنین سپتامبر 2018 استفاده شد. Rتجلی یافت Aتوافق در مورد Rحل و فصل از Cوارد کردن Sبیرون Sاودان که در 22 فوریه اجرایی شدnd، 2020. این مقاله سعی دارد به یک سوال پاسخ دهد: آیا ترتیبات تقسیم قدرت مناسب ترین مکانیسم برای ایجاد صلح و حل مناقشه در سودان جنوبی است؟

برای پاسخ به این سوال، پیشینه تاریخی درگیری را شرح می دهم. بررسی ادبیات نمونه هایی از ترتیبات قبلی تقسیم قدرت در آفریقا را به عنوان یک اصل راهنما بررسی می کند. سپس عواملی را که منجر به موفقیت حکومت وحدت ملی می‌شود، توضیح می‌دهم و استدلال می‌کنم که برقراری صلح و ثبات، اتحاد کشور و تشکیل حکومت تقسیم قدرت مستلزم بازسازی اعتماد، تقسیم برابر منابع طبیعی و فرصت‌های اقتصادی در بین رهبران مختلف است. گروه های قومی، اصلاح پلیس، خلع سلاح شبه نظامیان، ترویج یک جامعه مدنی فعال و پر جنب و جوش، و ایجاد یک چارچوب آشتی برای مقابله با گذشته.

ابتکارات صلح آمیز

توافقنامه اوت 2015 در مورد حل و فصل بحران در سودان جنوبی توافقنامه صلح، با میانجیگری مرجع بین دولتی توسعه (IGAD)، به منظور حل و فصل اختلافات سیاسی بین رئیس جمهور کییر و معاون سابق رئیس جمهور وی، ماچار، بود. در بسیاری از موارد در طول مذاکرات، کی یر و ماچار مجموعه ای از توافقات قبلی را به دلیل اختلافات در تقسیم قدرت نقض کردند. تحت فشار شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) و تحریم های اعمال شده توسط ایالات متحده و همچنین تحریم تسلیحاتی برای پایان دادن به خشونت، هر دو طرف توافقنامه تقسیم قدرت را امضا کردند که به طور موقت به خشونت پایان داد.

مفاد قرارداد صلح اوت 2015 30 پست وزارتی ایجاد کرد که بین کییر، مچار و سایر احزاب مخالف تقسیم شد. پرزیدنت کییر کنترل کابینه و اعضای اکثریت مخالفان در پارلمان ملی را در اختیار داشت در حالی که معاون رئیس جمهور ماچار کنترل هر دو عضو مخالف در کابینه را در اختیار داشت (Okiech, 2016). توافقنامه صلح 2015 به دلیل پرداختن به نگرانی های مختلف همه ذینفعان مورد ستایش قرار گرفت، اما فاقد مکانیزم حفظ صلح برای جلوگیری از خشونت در دوره های انتقالی بود. همچنین، به دلیل جنگ مجدد در ژوئیه 2016 بین نیروهای دولتی و وفاداران معاون رئیس جمهور ماچار، که ماچار را مجبور به فرار از کشور کرد، قرارداد صلح کوتاه مدت بود. یکی از موضوعات مورد مناقشه بین رئیس جمهور کی یر و مخالفان طرح او برای تقسیم 10 ایالت کشور به 28 ایالت بود. به گفته مخالفان، مرزهای جدید، قبیله دینکای رئیس جمهور کی یر را با اکثریت قدرتمند پارلمان تضمین می کند و تعادل قومی کشور را تغییر می دهد (Sperber, 2016). ). این عوامل با هم به فروپاشی دولت انتقالی وحدت ملی (TGNU) منجر شد. 

توافقنامه صلح اوت 2015 و ترتیبات تقسیم قدرت در سپتامبر 2018 بیشتر بر اساس تمایل به مهندسی مجدد اجتماعی-سیاسی نهادها ساخته شد تا ایجاد ساختارها و سازوکارهای سیاسی بلندمدت برای ایجاد صلح. به عنوان مثال، Rتجلی یافت Aتوافق در مورد Rحل و فصل از Cوارد کردن Sبیرون Sاودان چارچوبی برای دولت انتقالی جدید ایجاد کرد که شامل الزامات فراگیری برای انتخاب وزرا بود. این Rتجلی یافت Aتوافق در مورد Rحل و فصل از Cوارد کردن Sبیرون Sاودان همچنین پنج حزب سیاسی ایجاد کرد و چهار معاون رئیس جمهور را به خود اختصاص داد و معاون اول رئیس جمهور، ریک ماچار، بخش حکومت را رهبری کرد. به غیر از معاون اول رئیس جمهور، هیچ سلسله مراتبی در میان معاونان رئیس جمهور وجود نخواهد داشت. این ترتیبات تقسیم قدرت در سپتامبر 2018 نحوه عملکرد قانونگذار ملی انتقالی (TNL)، نحوه تشکیل مجلس قانونگذاری ملی انتقالی (TNLA) و شورای ایالت ها، و نحوه تشکیل شورای وزیران و معاونان وزیران بین احزاب مختلف را مشخص کرد. عملیات (Wuol, 2019). قراردادهای تقسیم قدرت فاقد ابزارهایی برای حمایت از نهادهای دولتی و تضمین پایداری ترتیبات انتقالی بودند. علاوه بر این، از آنجایی که قراردادها در چارچوب یک جنگ داخلی جاری امضا شده بودند، هیچ یک شامل همه طرف های درگیری نمی شد، که باعث ظهور خرابکاران و طولانی شدن وضعیت جنگ شد.  

با این وجود، در 22 فوریه 2020، ریک ماچار و دیگر رهبران مخالف به عنوان معاون رئیس جمهور در یک دولت وحدت جدید سودان جنوبی سوگند یاد کردند. این توافق صلح به شورشیان در جنگ داخلی سودان جنوبی از جمله معاون رئیس جمهور ماچار عفو اعطا کرد. همچنین، رئیس جمهور کی یر، ده ایالت اصلی را تأیید کرد که امتیاز مهمی بود. یکی دیگر از موارد اختلاف، امنیت شخصی ماچار در جوبا بود. با این حال، به عنوان بخشی از امتیاز مرز 10 ایالتی کییر، ماچار بدون نیروهای امنیتی خود به جوبا بازگشت. با رفع این دو مشکل بحث برانگیز، طرفین یک توافق صلح را امضا کردند، حتی اگر نکات مهم مهمی از جمله چگونگی سرعت بخشیدن به اتحاد مداوم نیروهای امنیتی وفادار به کییر یا ماچار در یک ارتش ملی را پس از توافق جدید باقی گذاشتند. دولت شروع به حرکت کرد (گروه بین المللی بحران، 2019؛ شرکت پخش بریتانیا، 2020؛ شورای امنیت سازمان ملل متحد، 2020).

بررسی ادبیات

تعدادی از دانشگاهیان از جمله هانس دالدر، یورگ اشتاینر و گرهارد لهمبروخ، نظریه دموکراسی اجتماعی را مطرح کرده اند. گزاره نظری دموکراسی اجتماعی این است که ترتیبات تقسیم قدرت دارای پویایی‌های مهم زیادی است. طرفداران ترتیبات تقسیم قدرت استدلال های خود را در مورد اصول راهنمای اساسی حل مناقشه یا مکانیسم های ایجاد صلح در جوامع تقسیم شده بر روی کار آکادمیک آرند لیفارت متمرکز کرده اند، که تحقیقات پیشگامانه او در مورد "دموکراسی اجتماعی و دموکراسی اجماع" پیشرفتی در درک مکانیسم ها ایجاد کرد. دموکراسی در جوامع تقسیم شده لیفارت (2008) استدلال می کند که دموکراسی در جوامع تقسیم شده، حتی زمانی که شهروندان تقسیم شده باشند، قابل دستیابی است، اگر رهبران ائتلافی تشکیل دهند. در یک دموکراسی جامعه‌ای، ائتلافی توسط سهامدارانی تشکیل می‌شود که همه گروه‌های اجتماعی اصلی آن جامعه را نمایندگی می‌کنند و به طور متناسب دفاتر و منابعی را به آنها اختصاص می‌دهند (لیفارت 1996 و 2008؛ اوفلین و راسل، 2005؛ اسپیرز، 2000).

اسمن (2004) تقسیم قدرت را به عنوان "مجموعه ای ذاتاً سازگار از نگرش ها، فرآیندها و نهادها تعریف کرد که در آن هنر حکمرانی به موضوع چانه زنی، مصالحه و به خطر انداختن آرمان ها و نارضایتی های جوامع قومی تبدیل می شود." 178). به این ترتیب، دموکراسی اجتماعی نوعی دموکراسی با مجموعه ای متمایز از ترتیبات، شیوه ها و استانداردهای تقسیم قدرت است. برای هدف این تحقیق، اصطلاح «تقسیم قدرت» جایگزین «دموکراسی اجتماعی» خواهد شد، زیرا اشتراک قدرت در قلب چارچوب نظری جامعه‌ای قرار دارد.

در مطالعات حل تعارض و صلح، تقسیم قدرت به عنوان یک مکانیسم حل منازعه یا سازوکار صلح تلقی می شود که می تواند مناقشات پیچیده، بین جمعی، اختلافات چند جانبه را حل و فصل کند و مهمتر از همه، ارتقای ساختارهای نهادی صلح آمیز و دموکراتیک، فراگیر بودن را کاهش دهد. و ایجاد اجماع (Cheeseman، 2011؛ ​​Aeby، 2018؛ Hartzell & Hoddie، 2019). در دهه های گذشته، اجرای ترتیبات تقسیم قدرت یکی از محورهای حل و فصل منازعات بین جوامع در آفریقا بوده است. به عنوان مثال، چارچوب های قبلی تقسیم قدرت در سال 1994 در آفریقای جنوبی طراحی شد. 1999 در سیرالئون؛ 1994، 2000 و 2004 در بوروندی؛ 1993 در رواندا؛ 2008 در کنیا؛ و 2009 در زیمبابوه. در سودان جنوبی، یک ترتیب چند وجهی تقسیم قدرت برای سازوکارهای حل مناقشه هر دو توافقنامه صلح جامع 2005 (CPA)، توافقنامه 2015 درباره حل بحران در سودان جنوبی (ARCSS) و توافقنامه صلح سپتامبر 2018 مرکزی بود. توافقنامه صلح در مورد حل و فصل مناقشه در سودان جنوبی (R-ARCSS). در تئوری، مفهوم تقسیم قدرت شامل یک ترتیب جامع از نظام سیاسی یا ائتلاف‌هایی است که به طور بالقوه می‌توانند اختلافات شدید را در جوامع جنگ‌زده پل بزنند. به عنوان مثال، در کنیا، ترتیبات تقسیم قدرت بین موای کیباکی و رایلا اودینگا به عنوان ابزاری برای مقابله با خشونت سیاسی عمل کرد و تا حدی به دلیل اجرای ساختارهای نهادی که شامل سازمان‌های جامعه مدنی و کاهش مداخله سیاسی توسط یک دولت بزرگ بود، موفقیت‌آمیز بود. ائتلاف (چیزمن و تندی، 2010؛ کینگزلی، 2008). در آفریقای جنوبی، تقسیم قدرت به عنوان یک مجموعه نهادی انتقالی برای گرد هم آوردن احزاب مختلف پس از پایان آپارتاید مورد استفاده قرار گرفت (لیجفارت، 2004).

مخالفان ترتیبات تقسیم قدرت مانند فینکلدی (2011) ادعا کرده اند که تقسیم قدرت "یک شکاف بزرگ بین نظریه تعمیم و عمل سیاسی" دارد (ص. 12). در همین حال، تول و مهلر (2005)، در مورد "هزینه پنهان تقسیم قدرت" هشدار دادند، که یکی از آنها گنجاندن گروه های خشونت آمیز نامشروع در جستجوی منابع و قدرت سیاسی است. علاوه بر این، منتقدان تقسیم قدرت پیشنهاد کرده‌اند که «جایی که قدرت به نخبگان تعریف‌شده قومی تخصیص می‌یابد، تقسیم قدرت ممکن است باعث ایجاد شکاف‌های قومی در جامعه شود» (Aeby, 2018, p. 857).

منتقدان بیشتر استدلال کرده‌اند که هویت‌های قومی خفته را تقویت می‌کند و فقط صلح و ثبات کوتاه‌مدت را ارائه می‌کند، بنابراین نمی‌تواند تحکیم دموکراتیک را ممکن کند. در زمینه سودان جنوبی، تقسیم قدرت اجتماعی به عنوان نمونه ای برای حل مناقشه مورد تحسین قرار گرفته است، اما این رویکرد از بالا به پایین ترتیبات تقسیم قدرت، صلح پایدار را از بین نمی برد. علاوه بر این، میزانی که توافق‌های تقسیم قدرت می‌تواند صلح و ثبات را ارتقاء بخشد، تا حدی به طرف‌های درگیر بستگی دارد، از جمله نقش بالقوه «ویرانگر». همانطور که استدمن (1997) اشاره کرد، بزرگترین خطر برای ایجاد صلح در موقعیت‌های پس از مناقشه ناشی از "نابودکنندگان" است: آن رهبران و احزاب با ظرفیت و اراده متوسل به خشونت برای برهم زدن روند صلح از طریق استفاده از زور هستند. به دلیل تکثیر گروه‌های انشعابی متعدد در سرتاسر سودان جنوبی، گروه‌های مسلحی که طرف قرارداد صلح اوت 2015 نبودند، به از بین رفتن ترتیبات تقسیم قدرت کمک کردند.

واضح است که برای موفقیت ترتیبات تقسیم قدرت، باید آنها را به اعضای گروه های دیگر غیر از امضاکنندگان اصلی گسترش داد. در سودان جنوبی، تمرکز اصلی بر روی رقابت رئیس جمهور کی یر و ماچار، نارضایتی شهروندان عادی را تحت الشعاع قرار داد که باعث تداوم جنگ در میان گروه های مسلح شد. اساساً، درسی که از چنین تجربیاتی گرفته می شود این است که ترتیبات تقسیم قدرت باید با ابزارهای واقع بینانه، اما غیرمتعارف برای تضمین برابری سیاسی بین گروه ها، در صورتی که شانس پیشرفت داشته باشند، متعادل شود. در مورد سودان جنوبی، تقسیم قومی در مرکز درگیری قرار دارد و محرک اصلی خشونت است و همچنان به عنوان یک کارت وحشی در سیاست سودان جنوبی است. سیاست قومیت بر اساس رقابت تاریخی و ارتباطات بین نسلی، ترکیب احزاب متخاصم در سودان جنوبی را شکل داده است.

Roeder و Rothchild (2005) استدلال کردند که ترتیبات تقسیم قدرت ممکن است اثرات مفیدی در طول دوره آغاز گذار از جنگ به صلح داشته باشد، اما اثرات مشکل‌سازتری در دوره تحکیم داشته باشد. به عنوان مثال، ترتیبات قبلی تقسیم قدرت در سودان جنوبی بر رویه تثبیت قدرت مشترک متمرکز بود، اما توجه کمتری به بازیگران چند وجهی در سودان جنوبی داشت. در سطح مفهومی، محققان و سیاستگذاران استدلال کرده‌اند که فقدان گفتگو بین برنامه‌های پژوهشی و تحلیلی عامل نقاط کور در ادبیات بوده است، که تمایل به غفلت از بازیگران و پویایی‌های بالقوه تأثیرگذار دارد.

در حالی که ادبیات اشتراک قدرت دیدگاه‌های متفاوتی را در مورد اثربخشی آن ایجاد کرده است، گفتمان در مورد این مفهوم منحصراً از طریق لنزهای درون نخبگان تحلیل شده است و شکاف‌های زیادی بین تئوری و عمل وجود دارد. در کشورهای فوق الذکر که دولت های تقسیم قدرت ایجاد شده اند، بارها بر ثبات کوتاه مدت و نه بلندمدت تاکید شده است. احتمالاً، در مورد سودان جنوبی، ترتیبات قبلی تقسیم قدرت شکست خورد، زیرا آنها تنها راه حلی را در سطح نخبگان تجویز می کردند، بدون اینکه مصالحه در سطح توده ها را در نظر بگیرند. یکی از نکات مهم این است که در حالی که ترتیبات تقسیم قدرت با ایجاد صلح، حل و فصل اختلافات و جلوگیری از تکرار جنگ مرتبط است، مفهوم دولت سازی را نادیده می گیرد.

عواملی که موجب موفقیت حکومت وحدت ملی می شود

هر ترتیب تقسیم قدرت، در اصل مستلزم گرد هم آوردن تمام بخش‌های اصلی جامعه و ارائه سهمی از قدرت است. بنابراین، برای برقراری هرگونه ترتیبات تقسیم قدرت در سودان جنوبی، باید اعتماد را در بین همه ذینفعان در مناقشه، از خلع سلاح، خلع سلاح، و ادغام مجدد (DDR) جناح‌های مختلف گرفته تا نیروهای امنیتی رقیب، بازسازی کند و عدالت و پاسخگویی را اجرا کند. گروه های جامعه مدنی را احیا می کند و منابع طبیعی را به طور مساوی بین همه گروه ها توزیع می کند. ایجاد اعتماد در هر طرح صلح‌سازی ضروری است. بدون رابطه اعتماد قوی بین کییر و ماچار، به ویژه، اما همچنین، در میان گروه‌های انشعابی، ترتیبات تقسیم قدرت با شکست مواجه خواهد شد و حتی می‌تواند ناامنی بیشتری را گسترش دهد، همانطور که در مورد توافقنامه تقسیم قدرت در اوت 2015 رخ داد. این معامله شکست خورد زیرا معاون رئیس جمهور ماچار پس از اعلام رئیس جمهور کییر مبنی بر تلاش ماچار برای کودتا برکنار شد. این امر گروه قومی دینکا را که با کییر و آنهایی از گروه قومی نوئر که از ماچار حمایت می کردند در مقابل یکدیگر قرار داد (روچ، 2016؛ اسپربر، 2016). عامل دیگری که می تواند منجر به موفقیت یک ترتیب تقسیم قدرت شود، ایجاد اعتماد در میان اعضای جدید کابینه است. برای اینکه ترتیب تقسیم قدرت به طور موثر عمل کند، هم رئیس جمهور کی یر و هم معاون رئیس جمهور ماچار باید فضای اعتماد را در هر دو طرف در طول دوره انتقالی ایجاد کنند. صلح بلندمدت به نیات و اقدامات همه طرف‌های توافق تقسیم قدرت بستگی دارد و چالش اصلی حرکت از سخنان با نیت خوب به اقدامات مؤثر خواهد بود.

همچنین، صلح و امنیت به خلع سلاح گروه های مختلف شورشی در داخل کشور بستگی دارد. بر این اساس، اصلاحات بخش امنیتی باید به عنوان ابزاری برای ایجاد صلح برای کمک به ادغام گروه های مسلح مختلف اجرا شود. اصلاحات بخش امنیتی باید بر سازماندهی مجدد جنگجویان سابق به یک ارتش ملی، پلیس و سایر نیروهای امنیتی تأکید کند. اقدامات پاسخگویی واقعی برای رسیدگی به شورشیان و استفاده از آنها برای دامن زدن به درگیری های جدید مورد نیاز است تا جنگجویان سابق که به تازگی ادغام شده اند، دیگر مانع صلح و ثبات کشور نشوند. اگر به درستی انجام شود، چنین خلع سلاح، خلع سلاح، و ادغام مجدد (DDR) با تقویت اعتماد متقابل بین دشمنان سابق و تشویق به خلع سلاح بیشتر همراه با انتقال بسیاری از مبارزان به زندگی غیرنظامی، صلح را تقویت خواهد کرد. از این رو، اصلاحات بخش امنیتی باید شامل غیرسیاسی کردن نیروهای امنیتی سودان جنوبی باشد. یک برنامه موفق خلع سلاح، خلع سلاح، و ادغام مجدد (DDR) همچنین راه را برای ثبات و توسعه آینده هموار خواهد کرد. خرد متعارف معتقد است که ادغام شورشیان یا مبارزان سابق در یک نیروی جدید می تواند برای ایجاد یک شخصیت ملی متحد استفاده شود (Lamb & Stainer, 2018). دولت وحدت ملی با هماهنگی سازمان ملل متحد (UN)، اتحادیه آفریقا (AU)، مرجع بین دولتی توسعه (IGAD) و سایر آژانس ها، باید وظیفه خلع سلاح و ادغام مجدد جنگجویان سابق را در زندگی غیرنظامی به عهده بگیرد. با هدف امنیت جامعه محور و رویکردی از بالا به پایین.  

تحقیقات دیگر نشان داده است که سیستم قضایی باید به طور مساوی اصلاح شود تا به طور معتبر حاکمیت قانون را احراز کند، اعتماد به نهادهای دولتی را دوباره برقرار کند و دموکراسی را تقویت کند. استدلال شده است که استفاده از اصلاحات عدالت انتقالی در جوامع پس از مناقشه، به‌ویژه کمیسیون‌های حقیقت و آشتی (TRC)، ممکن است توافق‌های صلح معلق را از مسیر خارج کند. اگرچه ممکن است این مورد برای قربانیان باشد، برنامه‌های عدالت انتقالی پس از جنگ می‌توانند حقیقت بی‌عدالتی‌های گذشته را کشف کنند، علل ریشه‌ای آن‌ها را بررسی کنند، مرتکبین را تحت پیگرد قانونی قرار دهند، مؤسسات را بازسازی کنند و از آشتی حمایت کنند (ون زیل، 2005). در اصل، حقیقت و آشتی به بازسازی اعتماد در سودان جنوبی و جلوگیری از تکرار درگیری کمک می کند. ایجاد دادگاه قانون اساسی انتقالی، اصلاحات قضایی و الف تک کاره کمیته اصلاحات قضایی (JRC) برای گزارش و ارائه پیشنهادات در طول دوره انتقالی، همانطور که در توافقنامه احیا شده در مورد حل و فصل مناقشه در سودان جنوبی (R-ARCSS) مشخص شده است، فضایی را برای التیام شکاف‌ها و آسیب‌های اجتماعی ریشه‌دار فراهم می‌کند. . با توجه به مسئولیت برخی از طرفین درگیری، اجرای این طرح ها مشکل ساز خواهد بود. یک کمیسیون قوی حقیقت و آشتی (TRC) مطمئناً می تواند کمک قابل توجهی به آشتی و ثبات کند، اما باید اجرای عدالت را به عنوان فرآیندی درک کند که ممکن است دهه ها یا نسل ها طول بکشد. برقراری و حفظ حاکمیت قانون و اجرای قواعد و رویه هایی که اختیارات همه طرف ها را محدود می کند و آنها را در قبال اقداماتشان پاسخگو می داند بسیار مهم است. این می تواند به کاهش تنش ها، ایجاد ثبات و کاهش احتمال درگیری بیشتر کمک کند. با این وجود، اگر چنین کمیسیونی ایجاد شود، باید با احتیاط برخورد شود تا از تلافی جلوگیری شود.

از آنجایی که ابتکارات صلح‌سازی چندین لایه از بازیگران را در بر می‌گیرد و تمام جنبه‌های ساختار دولتی را هدف قرار می‌دهد، به تلاشی فراگیر در پشت اجرای موفقیت‌آمیز خود نیاز دارد. دولت انتقالی باید چندین گروه از سطوح مردمی و نخبگان را در تلاش های بازسازی و ایجاد صلح پس از جنگ در سودان جنوبی شامل شود. فراگیری، عمدتاً شامل گروه های جامعه مدنی، برای تقویت فرآیندهای صلح ملی ضروری است. یک جامعه مدنی فعال و پر جنب و جوش - از جمله رهبران مذهبی، رهبران زنان، رهبران جوانان، رهبران تجاری، دانشگاهیان و شبکه‌های حقوقی - می‌تواند نقش مهمی در تعهدات ایجاد صلح داشته باشد و در عین حال ظهور یک جامعه مدنی مشارکتی و سیستم سیاسی دموکراتیک را تقویت کند (کوین، 2009). برای توقف تشدید بیشتر درگیری ها، تلاش های این بازیگران مختلف باید به ابعاد کارکردی و عاطفی تنش های کنونی بپردازد و هر دو طرف باید سیاستی را اجرا کنند که با اطمینان از انتخاب نمایندگان، به مسائل مربوط به فراگیری در روند صلح رسیدگی کند. شفاف 

در نهایت، یکی از محرک های درگیری های بی وقفه در سودان جنوبی، رقابت طولانی مدت بین نخبگان دینکا و نوئر برای کنترل قدرت سیاسی و منابع عظیم نفتی منطقه است. نارضایتی در مورد نابرابری، حاشیه نشینی، فساد، خویشاوندی و سیاست قبیله ای از جمله عوامل متعددی است که درگیری کنونی را مشخص می کند. فساد و رقابت برای قدرت سیاسی مترادف هستند و شبکه های استثمار دزدسالارانه بهره برداری از منابع عمومی را برای منافع شخصی تسهیل می کند. در عوض، درآمدهای حاصل از تولید نفت باید در جهت توسعه اقتصادی پایدار، مانند سرمایه گذاری در سرمایه اجتماعی، انسانی و نهادی باشد. این امر می تواند با ایجاد یک مکانیسم نظارتی مؤثر که فساد، جمع آوری درآمدها، بودجه بندی، تخصیص درآمد و هزینه ها را کنترل می کند، محقق شود. علاوه بر این، تمویل کنندگان نه تنها باید به حکومت وحدت ملی برای بازسازی اقتصاد و زیرساخت های کشور کمک کنند، بلکه باید معیاری را برای جلوگیری از فساد گسترده تعیین کنند. از این رو، توزیع مستقیم ثروت، آن گونه که برخی از گروه های شورشی درخواست می کنند، به سودان جنوبی برای مقابله پایدار با فقر کمک نمی کند. در عوض، ایجاد صلح بلندمدت در سودان جنوبی باید به نارضایتی‌های واقع بینانه، مانند حضور برابر در همه حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رسیدگی کند. در حالی که میانجی‌ها و کمک‌کنندگان خارجی می‌توانند صلح‌سازی را تسهیل و حمایت کنند، تحول دموکراتیک در نهایت باید توسط نیروهای داخلی هدایت شود.

پاسخ به سؤالات تحقیق در این است که چگونه دولت تقسیم قدرت با نارضایتی های محلی برخورد می کند، اعتماد بین طرف های درگیر را بازسازی می کند، برنامه های موثر خلع سلاح، خلع سلاح، و ادغام مجدد (DDR) ایجاد می کند، عدالت را برقرار می کند، عاملان را مسئول می داند، تشویق می کند جامعه مدنی قوی که دولت تقسیم قدرت را پاسخگو نگه می دارد و توزیع برابر منابع طبیعی را بین همه گروه ها تضمین می کند. برای جلوگیری از تکرار، دولت جدید وحدت باید غیرسیاسی شود، بخش های امنیتی را اصلاح کرده و به اختلافات بین قومی بین کییر و مچار رسیدگی کند. همه این اقدامات برای موفقیت تقسیم قدرت و ایجاد صلح در سودان جنوبی بسیار مهم است. با این وجود، موفقیت حکومت وحدت ملی جدید به اراده سیاسی، تعهد سیاسی و همکاری همه طرف های درگیر در مناقشه بستگی دارد.

نتیجه

تاکنون، این تحقیق نشان داده است که عوامل مناقشه در سودان جنوبی پیچیده و چند بعدی هستند. زیربنای درگیری بین کی یر و ماچار نیز مسائل اساسی ریشه‌ای مانند حکومت‌داری ضعیف، جنگ قدرت، فساد، خویشاوندی و اختلافات قومی است. دولت جدید وحدت باید به اندازه کافی به ماهیت اختلافات قومی بین کییر و مچار بپردازد. هر دو طرف با استفاده از شکاف‌های قومی موجود و بهره‌برداری از فضای ترس، حامیان خود را در سراسر سودان جنوبی بسیج کرده‌اند. وظیفه پیش رو برای دولت وحدت انتقالی این است که به طور سیستماتیک چارچوبی را برای تغییر دستگاه ها و فرآیندهای اساسی گفتگوی فراگیر ملی، رسیدگی به اختلافات قومی، تأثیرگذاری بر اصلاحات سکتور امنیتی، مبارزه با فساد، اجرای عدالت انتقالی، و کمک به اسکان مجدد ایجاد کند. افراد آواره حکومت وحدت ملی باید اهداف بلندمدت و کوتاه مدتی را که به این عوامل بی ثبات کننده که اغلب برای پیشرفت و توانمندسازی سیاسی توسط هر دو طرف مورد سوء استفاده قرار می گیرند، رسیدگی کند.

دولت سودان جنوبی و شرکای توسعه آن تاکید زیادی بر دولت سازی داشته اند و به اندازه کافی بر صلح سازی تمرکز نکرده اند. یک ترتیب تقسیم قدرت به تنهایی نمی تواند صلح و امنیت پایدار را به ارمغان بیاورد. صلح و ثبات ممکن است نیاز به مرحله اضافی جدا کردن سیاست از قومیت داشته باشد. آنچه به صلح‌آمیز شدن سودان جنوبی کمک می‌کند، برخورد با درگیری‌های محلی و امکان ابراز نارضایتی‌های چندلایه توسط گروه‌ها و افراد مختلف است. از لحاظ تاریخی، نخبگان ثابت کرده‌اند که صلح چیزی نیست که برای آن تلاش می‌کنند، بنابراین باید به افرادی که سودان جنوبی صلح‌آمیزتر و عادلانه‌تر می‌خواهند توجه شود. تنها یک روند صلح که گروه های مختلف، تجربیات زیسته و نارضایتی های مشترک آنها را در نظر بگیرد، می تواند صلحی را که سودان جنوبی آرزوی آن را دارد، به ارمغان آورد. در نهایت، برای موفقیت یک توافق جامع تقسیم قدرت در سودان جنوبی، میانجی ها باید به طور کامل بر علل اصلی و نارضایتی های جنگ داخلی تمرکز کنند. اگر این مسائل به درستی مورد توجه قرار نگیرد، دولت وحدت جدید احتمالا شکست خواهد خورد و سودان جنوبی کشوری در جنگ با خود باقی خواهد ماند.    

منابع

آلن، ال (2013). عدم جذابیت وحدت: اهداف متناقض توافقنامه صلح جامع سودان. جنگ های داخلی15(2)، 173-191.

Aeby, M. (2018). در داخل دولت فراگیر: پویایی بین حزبی در مجریه تقسیم قدرت زیمبابوه. مجله مطالعات آفریقای جنوبی, 44(5), 855-877. https://doi.org/10.1080/03057070.2018.1497122   

شرکت پخش بریتانیا (2020 فوریه 22). رقبای سودان جنوبی سالوا کییر و ریک ماچار به توافقی برای اتحاد دست می یابند. برگرفته از: https://www.bbc.com/news/world-africa-51562367

برتون، جی دبلیو (ویرایش). (1990). تعارض: نظریه نیازهای انسان. لندن: مک میلان و نیویورک: چاپخانه سنت مارتین.

Cheeseman, N., & Tendi, B. (2010). اشتراک قدرت در دیدگاه تطبیقی: پویایی «دولت وحدت» در کنیا و زیمبابوه مجله مطالعات مدرن آفریقا، 48(2)، 203-229.

Cheeseman, N. (2011). دینامیک داخلی اشتراک قدرت در آفریقا دموکراتیک سازی, 18(2), 336 365.

de Vries, L., & Schomerus, M. (2017). جنگ داخلی سودان جنوبی با توافق صلح پایان نخواهد یافت. بررسی صلح، 29(3), 333 340.

اسمان، م. (2004). مقدمه ای بر درگیری های قومی کمبریج: پولیت پرس.

فینکلدی، جی (2011). زیمبابوه: تقسیم قدرت به عنوان یک "مانع" برای گذار یا مسیر دموکراسی؟ بررسی دولت ائتلاف بزرگ Zanu-PF - MDC پس از توافق سیاسی جهانی 2009. GRIN Verlag (1st نسخه)

گالتونگ، جی (1996). صلح با وسایل مسالمت آمیز (ویرایش اول). انتشارات SAGE. برگرفته از https://www.perlego.com/book/1/peace-by-peaceful-means-pdf 

هارتزل، کالیفرنیا، و هادی، ام. (2019). تقسیم قدرت و حاکمیت قانون پس از جنگ داخلی. فصلنامه مطالعات بین المللی63(3)، 641-653.  

گروه بین المللی بحران (2019، 13 مارس). نجات قرارداد صلح شکننده سودان جنوبی. افریقا گزارش شماره 270. برگرفته از https://www.crisisgroup.org/africa/horn-africa/southsudan/270-salvaging-south-sudans-fragile-peace-deal

Lamb, G., & Stainer, T. (2018). معمای هماهنگی DDR: مورد سودان جنوبی. ثبات: مجله بین المللی امنیت و توسعه, 7(1)، 9. http://doi.org/10.5334/sta.628

Lederach ، JP (1995). آماده شدن برای صلح: دگرگونی تعارض بین فرهنگ ها. سیراکیوز، نیویورک: انتشارات دانشگاه سیراکیوز. 

لیفارت، ا. (1996). پازل دموکراسی هند: یک تفسیر اجتماعی La بررسی علوم سیاسی آمریکا، 90(2)، 258-268.

لیفارت، ا. (2008). تحولات در تئوری و عمل تقسیم قدرت. در A. Lijphart، تفکر درباره دموکراسی: تقسیم قدرت و حکومت اکثریت در تئوری و عمل (صص 3-22). نیویورک: روتلج.

لیفارت، ا. (2004). طراحی قانون اساسی برای جوامع تقسیم شده مجله دموکراسی، 15(2), 96-109. doi:10.1353/jod.2004.0029.

مقلو، ک (2008). درگیری های انتخاباتی در آفریقا: آیا تقسیم قدرت دموکراسی جدید است؟ روندهای تعارض، 2008(4)، 32-37. https://hdl.handle.net/10520/EJC16028

O'Flynn, I., & Russell, D. (Eds.). (2005). اشتراک قدرت: چالش های جدید برای جوامع تقسیم شده. لندن: Pluto Press. 

Okiech، PA (2016). جنگ های داخلی در سودان جنوبی: تفسیر تاریخی و سیاسی انسان شناس کاربردی، 36(1/2) ، 7-11.

کوین، جی آر (2009). معرفی. در جی آر کوین، مصالحه (ها): عدالت انتقالی در جوامع پس از جنگ (ص 3-14). انتشارات دانشگاه مک گیل کوئین. برگرفته از https://www.jstor.org/stable/j.ctt80jzv

رادون، جی، و لوگان، اس. (2014). سودان جنوبی: ترتیبات حکومتی، جنگ و صلح. روزنامه امور بین الملل68(1)، 149-167.

روچ، اس سی (2016). سودان جنوبی: پویایی ناپایدار مسئولیت پذیری و صلح. بین المللی امور، 92(6)، 1343-1359.

Roeder, PG, & Rothchild, DS (Eds.). (2005). صلح پایدار: قدرت و دموکراسی پس از آن جنگ های داخلی. ایتاکا: انتشارات دانشگاه کرنل. 

استدمن، اس جی (1997). مشکلات مخدوش در فرآیندهای صلح. امنیت بین المللی، 22(2): 5-53.  https://doi.org/10.2307/2539366

اسپیرز، IS (2000). درک قراردادهای صلح فراگیر در آفریقا: مشکلات تقسیم قدرت فصلنامه جهان سوم، 21(1)، 105-118. 

Sperber، A. (2016، 22 ژانویه). جنگ داخلی بعدی سودان جنوبی آغاز می شود. سیاست خارجی. برگرفته از https://foreignpolicy.com/2016/01/22/south-sudan-next-civil-war-is-starting-shilluk-army/

Tajfel, H., & Turner, JC (1979). نظریه یکپارچه تعارض بین گروهی در WG Austin, & S. Worchel (Eds.) اجتماعی روانشناسی روابط بین گروهی (ص 33-48). مونتری، کالیفرنیا: بروکس/کول.

Tull, D., & Mehler, A. (2005). هزینه های پنهان تقسیم قدرت: بازتولید خشونت شورشیان در آفریقا امور آفریقا، 104(416)، 375-398.

شورای امنیت سازمان ملل متحد. (2020، 4 مارس). شورای امنیت از توافق جدید تقسیم قدرت سودان جنوبی استقبال می کند، زیرا نماینده ویژه در مورد رویدادهای اخیر توضیح می دهد. برگرفته از: https://www.un.org/press/en/2020/sc14135.doc.htm

Uvin, P. (1999). قومیت و قدرت در بروندی و رواندا: مسیرهای مختلف برای خشونت توده ای سیاست تطبیقی، 31(3)، 253-271.  

ون زیل، پی (2005). ترویج عدالت انتقالی در جوامع پس از جنگ. در A. Bryden, & H. Hänggi (Eds.). حاکمیت امنیتی در ایجاد صلح پس از جنگ (ص 209-231). ژنو: مرکز ژنو برای کنترل دموکراتیک نیروهای مسلح (DCAF).     

وول، جی ام (2019). چشم انداز و چالش های صلح: مورد توافق احیا شده در مورد حل مناقشه در جمهوری سودان جنوبی. La مشاوره زامباکاری، شماره ویژه، 31-35. برگرفته از http://www.zambakari.org/special-issue-2019.html   

اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

گرویدن به اسلام و ناسیونالیسم قومی در مالزی

این مقاله بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که بر ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی و برتری در مالزی تمرکز دارد. در حالی که ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی را می توان به عوامل مختلفی نسبت داد، این مقاله به طور خاص بر قانون تغییر مذهب اسلامی در مالزی و اینکه آیا این احساس برتری قومی مالایی را تقویت کرده است یا خیر، تمرکز دارد. مالزی کشوری چند قومیتی و مذهبی است که در سال 1957 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. مالایی ها به عنوان بزرگترین گروه قومی همواره دین اسلام را بخشی از هویت خود می دانند که آنها را از سایر اقوام که در دوران استعمار بریتانیا به کشور آورده شده اند جدا می کند. در حالی که اسلام دین رسمی است، قانون اساسی به سایر ادیان اجازه می دهد تا توسط مالزیایی های غیرمالایی، یعنی چینی ها و هندی ها، به صورت مسالمت آمیز انجام شوند. با این حال، قانون اسلامی که بر ازدواج مسلمانان در مالزی حاکم است، مقرر کرده است که غیر مسلمانان در صورت تمایل به ازدواج با مسلمانان باید به اسلام گرویدند. در این مقاله، من استدلال می کنم که قانون تغییر اسلام به عنوان ابزاری برای تقویت احساسات ملی گرایی قومی مالایی در مالزی استفاده شده است. داده های اولیه بر اساس مصاحبه با مسلمانان مالایی که با غیرمالایی ها ازدواج کرده اند جمع آوری شد. نتایج نشان داده است که اکثر مصاحبه شوندگان مالایی، گرویدن به اسلام را آن گونه که دین اسلام و قوانین ایالتی لازم است، ضروری می دانند. علاوه بر این، آنها همچنین دلیلی برای مخالفت غیرمالایی‌ها با گرویدن به اسلام نمی‌بینند، زیرا پس از ازدواج، فرزندان به طور خودکار طبق قانون اساسی، که دارای موقعیت و امتیازات نیز می‌باشد، مالایی محسوب می‌شوند. دیدگاه‌های غیرمالایی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند بر اساس مصاحبه‌های ثانویه است که توسط دانشمندان دیگر انجام شده است. از آنجایی که مسلمان بودن با مالایی بودن همراه است، بسیاری از غیرمالایی‌هایی که تغییر مذهب داده‌اند احساس هویت مذهبی و قومیتی خود را از دست داده‌اند و برای پذیرش فرهنگ قومیتی مالایی احساس فشار می‌کنند. در حالی که تغییر قانون تبدیل ممکن است دشوار باشد، گفتگوهای باز بین ادیان در مدارس و بخش های دولتی ممکن است اولین گام برای مقابله با این مشکل باشد.

اشتراک گذاری