زندگی سیاه پوستان مهم است: رمزگشایی نژادپرستی رمزگذاری شده
چکیده
تحریک از سیاه زندگی میکند ماده جنبش بر گفتمان عمومی در ایالات متحده مسلط شده است. جنبش و هوادارانش که علیه کشتار سیاهپوستان غیرمسلح بسیج شده اند، یک سری مطالبات عدالت و عزت را برای سیاه پوستان مطرح کرده اند. با این حال، بسیاری از منتقدان نسبت به مشروعیت این عبارت ابراز نگرانی کرده اند. سیاه زندگی می کند پس از همه زندگی ها صرف نظر از نژاد، باید مهم باشد. این مقاله قصد ندارد بحث جاری در مورد استفاده معنایی را دنبال کند سیاه پوستان زندگی می کنند or همه زندگی ها. در عوض، این مقاله به دنبال آن است که از دریچه نظریههای انتقادی آفریقایی آمریکایی (تایسون، 2015) و دیگر نظریههای تعارض اجتماعی مرتبط، تغییر اغلب نادیده گرفته شده اما مهمی را که در روابط نژادی در آمریکا رخ داده است، مطالعه کند. نژادپرستی ساختاری آشکار به شکل پنهان خود - نژادپرستی رمزگذاری شده. این ادعای این مقاله این است که همانطور که جنبش حقوق مدنی در پایان یافتن نقش موثری داشت نژادپرستی ساختاری آشکار، تبعیض آشکار و تفکیک، سیاه زندگی میکند ماده جنبش شجاعانه در این امر مؤثر بوده است رمزگشایی نژادپرستی رمزگذاری شده در ایالات متحده است.
مقدمه: ملاحظات اولیه
عبارت «زندگی سیاهپوستان مهم است»، یک «جنبش آزادیبخش سیاهپوستان» از 21st قرن، هم بر گفتمان های عمومی و هم خصوصی در ایالات متحده تسلط داشته است. از زمان ایجاد آن در سال 2012 پس از قتل فراقانونی یک پسر 17 ساله آفریقایی آمریکایی، تریون مارتین، توسط یک محافظ جامعه سنفورد، فلوریدا، جورج زیمرمن، که توسط هیئت منصفه بر اساس دفاع از خود تحت قانون فلوریدا تبرئه شد. اساسنامه خود را بایستید»، که از نظر قانونی به عنوان «استفاده موجه از زور» شناخته می شود (قانونگزاری فلوریدا، 1995-2016، XLVI، فصل 776)، جنبش زندگی سیاه پوستان مهم است، میلیون ها آمریکایی آفریقایی تبار و هواداران آنها را برای مبارزه علیه قتل عام بسیج کرده است. آمریکایی های آفریقایی تبار و خشونت پلیس. خواستار عدالت، برابری، برابری و انصاف؛ و ادعاهای خود را برای حقوق اساسی بشر و کرامت.
ادعاهای مطرح شده توسط جنبش Black Lives Matter، اگرچه به طور گسترده توسط هواداران این گروه پذیرفته شده است، اما با انتقادهایی از سوی کسانی مواجه شده است که معتقدند همه زندگی ها، صرف نظر از قومیت، نژاد، مذهب، جنسیت یا موقعیت اجتماعی، مهم هستند. طرفداران «همه جانها مهم است» استدلال میکنند که تمرکز کردن فقط بر مسائل آمریکایی آفریقاییتبار بدون اذعان به کمکها و فداکاریهای مردم جوامع دیگر برای محافظت از همه شهروندان و کل کشور، از جمله فداکاریهای قهرمانانه، ناعادلانه است. از پلیس بر این اساس، عبارات همه زندگیها مهم است، زندگیهای بومی مهم است، زندگیهای لاتین مهم است، زندگی آبیها مهم است و زندگی پلیس مهم است، در پاسخ مستقیم به «فعالانی که علیه خشونت پلیس و حملات به زندگی سیاهپوستان بسیج شدهاند» (تاونز، 2015، بند 3).
اگرچه ممکن است استدلالهای طرفداران همه زندگیها عینی و جهانی به نظر برسد، بسیاری از رهبران برجسته در آمریکا معتقدند که بیانیه «جان سیاهپوستان مهم است» مشروع است. پرزیدنت باراک اوباما، همانطور که در تاونز (2015) ذکر شده است، با توضیح مشروعیت "زندگی سیاه پوستان" و اینکه چرا باید آن را جدی گرفت، چنین می گوید:
فکر میکنم دلیل اینکه برگزارکنندگان از عبارت «جان سیاهپوستان مهم است» استفاده کردند، این نبود که آنها پیشنهاد میکردند که زندگی هیچکس دیگر مهم نیست. آنچه آنها پیشنهاد می کردند این بود که یک مشکل خاص در جامعه آفریقایی-آمریکایی در حال وقوع است که در جوامع دیگر اتفاق نمی افتد. و این یک مسئله مشروع است که ما باید به آن بپردازیم. (بند 2)
این مشکل منحصر به فرد برای جامعه آفریقایی آمریکایی که پرزیدنت اوباما به آن اشاره می کند با خشونت پلیس، کشتار سیاهپوستان غیرمسلح و تا حدودی زندانی کردن غیرقابل توجیه جوانان آفریقایی آمریکایی به دلیل جرایم جزئی مرتبط است. همانطور که بسیاری از منتقدان آمریکایی آفریقایی تبار اشاره کرده اند، «تعداد نامتناسبی از زندانیان رنگین پوست در این کشور [ایالات متحده] وجود دارد» (تایسون، 2015، ص 351) که به اعتقاد آنها به دلیل «عملکردهای تبعیض آمیز نژادی در داخل سیستم های قانونی و مجری قانون» (تایسون، 2015، ص 352). به این دلایل، برخی از نویسندگان استدلال میکنند که «ما نمیگوییم «همه زندگیها مهم هستند»، زیرا وقتی صحبت از خشونت پلیس میشود، همه بدنها با همان سطوحی از انسانزدایی و خشونت مواجه نمیشوند که بدنهای سیاهپوست انجام میدهند» (برامر، 2015، پاراگراف 13).
این مقاله قصد ندارد به دنبال بحث عمومی در مورد اینکه آیا زندگی سیاهان اهمیت دارد یا اینکه آیا همه زندگی ها مهم است باید به همان اندازه که بسیاری از نویسندگان و مفسران انجام داده اند توجه شود، ادامه دهد. با توجه به تبعیض عمدی آشکار علیه جامعه آفریقایی آمریکایی بر اساس نژاد از طریق خشونت پلیس، اعمال دادگاه و سایر فعالیت های نژادپرستانه، و دانستن اینکه این اعمال تبعیض آمیز عمدی و عمدی ناقض اصلاحیه چهاردهم و سایر قوانین فدرال است. ، این مقاله به دنبال بررسی و تأیید این است که موضوع اساسی جنبش Black Lives Matter مبارزه و مبارزه با آن است. نژادپرستی رمزگذاری شده. عبارت نژادپرستی رمزگذاری شده از رسترپو و هینکاپی (2013) "قانون اساسی رمزگذاری شده: پارادایم جدیدی از ظلم" الهام گرفته شده است، که استدلال می کند:
اولین هدف رمزگذاری پنهان کردن تمام ابعاد قدرت است. با رمزگذاری زبان فنی و در نتیجه رویهها، پروتکلها و تصمیمگیریها، جلوههای ظریف قدرت برای هر کسی که دانش زبانی برای شکستن رمزگذاری را ندارد غیرقابل کشف میشود. بنابراین، رمزگذاری بستگی به وجود گروهی دارد که به فرمول های رمزگذاری دسترسی دارند و گروهی دیگر کاملاً آنها را نادیده می گیرند. دومی که خوانندگان غیرمجاز هستند، در معرض دستکاری هستند. (ص 12)
نژادپرستی رمزگذاری شده همانطور که در این مقاله استفاده می شود نشان می دهد که نژادپرست رمزگذاری شده اصول اساسی را می داند و درک می کند نژادپرستی ساختاری و خشونت اما نمی تواند آشکارا و آشکارا علیه جامعه آفریقایی آمریکایی تبعیض قائل شود زیرا تبعیض آشکار و نژادپرستی ساختاری توسط قانون حقوق مدنی 1964 و سایر قوانین فدرال ممنوع و غیرقانونی شده است. بحث اصلی این مقاله این است که قانون حقوق مدنی در سال 1964 توسط کنگره 88 (1963-1965) تصویب شد و در 2 ژوئیه 1964 توسط رئیس جمهور لیندون بی. جانسون به قانون رسید. نژادپرستی ساختاری آشکار اما متاسفانه به پایان نرسید نژادپرستی رمزگذاری شده، که است نهان شکل تبعیض نژادی در عوض، منع رسمی از نژادپرستی ساختاری آشکار این شکل جدیدی از تبعیض نژادی را به وجود آورد که عمداً توسط آنها پنهان می شود نژادپرستان رمزگذاری شده، اما از جامعه آفریقایی آمریکایی قربانی، غیرانسانی، وحشت زده و استثمار شده پنهان است.
هر چند هر دو نژادپرستی ساختاری و نژادپرستی رمزگذاری شده مستلزم موقعیت قدرت یا اقتدار، همانطور که در فصل های بعدی به تفصیل توضیح داده خواهد شد، چه چیزی باعث می شود نژادپرستی رمزگذاری شده متفاوت از نژادپرستی ساختاری این است که مورد دوم قبل از تصویب قانون حقوق مدنی 1964 نهادینه شده و قانونی تلقی شده است، در حالی که مورد اول به صورت فردی پنهان است و تنها زمانی می تواند غیرقانونی تلقی شود که توسط مقامات بالاتر رمزگشایی و اثبات شود. نژادپرستی رمزگذاری شده به نوعی سرمایه گذاری می کند شبه قدرت به نژادپرست رمزگذاری شده که به نوبه خود از آن برای دستکاری آمریکایی های آفریقایی تبار، آسیب پذیر و بی امتیاز استفاده می کند. «کلید قدرت به عنوان سلطه در دنیای شبه دموکراتیک و جهانی شده ما رمزگذاری آن است. وظیفه ما توسعه راهبردهایی برای رمزگشایی آن است» (Restrepo and Hincapíe, 2013, p. 1). این مقاله به قیاس بین جنبش حقوق مدنی به رهبری دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور و جنبش زندگی سیاه پوستان مهم است به رهبری پاتریس کولورز، اوپال تومتی و آلیسیا گارزا تأیید می کند که همانطور که جنبش حقوق مدنی در پایان یافتن نژادپرستی ساختاری آشکاربا تبعیض آشکار و جداسازی در ایالات متحده، جنبش Black Lives Matter شجاعانه در رمزگشایی نقش داشته است. نژادپرستی رمزگذاری شده در ایالات متحده - نوعی از نژادپرستی که به طور گسترده توسط بسیاری از افراد که در موقعیت قدرت هستند، از جمله افسران مجری قانون، اعمال شده است.
مطالعه در مورد تحریک جنبش زندگی سیاه پوستان مهم است بدون بررسی مفروضات نظری زیربنای روابط نژادی در ایالات متحده کامل نخواهد شد. به همین دلیل، این مقاله به دنبال الهام گرفتن از چهار نظریه مرتبط است. اولین مورد «نقد آفریقایی آمریکایی» است، یک نظریه انتقادی که مسائل نژادی را که از زمان «گذرگاه میانی: انتقال اسیران آفریقایی از طریق اقیانوس اطلس» (Tyson, 2015, p. 344) مشخصه تاریخ آفریقایی آمریکایی بوده است، تحلیل می کند. ایالات متحده، جایی که آنها قرن ها به عنوان برده تحت انقیاد بودند. دومی کیملیکا (1995) «شهروندی چند فرهنگی: نظریه لیبرال حقوق اقلیت ها» است که «حقوق متمایز گروهی» را به گروه های خاصی که از نژادپرستی، تبعیض و به حاشیه رانده شدن تاریخی رنج برده اند (مثلاً جامعه آفریقایی آمریکایی) به رسمیت می شناسد و اعطا می کند. سومین نظریه گالتونگ (1969) است خشونت ساختاری که از تمایز بین «خشونت مستقیم و غیرمستقیم» قابل درک است. در حالی که خشونت مستقیم توضیح نویسندگان خشونت فیزیکی را جلب می کند، خشونت غیرمستقیم ساختارهای ظلم را نشان می دهد که مانع از دسترسی بخشی از شهروندان به نیازها و حقوق اولیه انسانی خود می شود و در نتیجه «تحقیقات جسمی و ذهنی واقعی افراد را به پایین تر از تحقق بالقوه آنها وادار می کند». (گالتونگ، 1969، ص 168). و چهارمین نقد برتون (2001) از «ساختار سنتی قدرت-نخبگان» - ساختاری که در ذهنیت «ما-آنها» مشخص می شود- است که معتقد است افرادی که توسط نهادها و هنجارهای ذاتی در معرض خشونت ساختاری قرار می گیرند. ساختار قدرت-نخبگان قطعاً با استفاده از رویکردهای رفتاری متفاوت از جمله خشونت و نافرمانی اجتماعی پاسخ خواهد داد.
این مقاله از دریچههای این نظریههای تضاد اجتماعی، تغییر مهمی را که در تاریخ آمریکا رخ داده است، یعنی گذار از نژادپرستی ساختاری آشکار به نژادپرستی رمزگذاری شده. در انجام این کار، تلاش هایی برای برجسته کردن دو تاکتیک حیاتی در هر دو شکل نژادپرستی انجام می شود. یکی بردگی، تبعیض آشکار و جداسازی آشکار مشخصه نژادپرستی ساختاری است. مورد دیگر خشونت پلیس و کشتار سیاهپوستان غیرمسلح است که نمونه هایی از نژادپرستی رمزگذاری شده است. در پایان، نقش جنبش Black Lives Matter در رمزگشایی نژادپرستی رمزگذاری شده بررسی و بیان می شود.
نژادپرستی ساختاری
حمایت از جنبش Black Lives Matter فراتر از خشونت مداوم پلیس و کشتار مردم آفریقایی آمریکایی و مهاجران آفریقایی است. بنیانگذاران این جنبش به طور قاطع در وب سایت خود، #BlackLivesMatter در http://blacklivesmatter.com/ اعلام کردند که «آنهایی را که در درون جنبشهای آزادیبخش سیاهان به حاشیه رانده شدهاند متمرکز میشود، و آن را به یک تاکتیک برای (دوباره) ساختن جنبش آزادیبخش سیاهان تبدیل میکند..بر اساس ارزیابی من، جنبش Black Lives Matter علیه آن مبارزه می کند نژادپرستی رمزگذاری شده. با این حال، نمی توان فهمید نژادپرستی رمزگذاری شده در ایالات متحده بدون توسل به نژادپرستی ساختاری، برای نژادپرستی ساختاری ایجاد شده است نژادپرستی رمزگذاری شده در طول قرنهای متمادی فعالیتهای غیرخشونتآمیز آمریکاییهای آفریقاییتبار و ارتباطی که این کنشگری با قوانین داشت. نژادپرستی رمزگذاری شده تخم ریزی از نژادپرستی ساختاری.
قبل از اینکه واقعیتهای تاریخی پیرامون نژادپرستی در ایالات متحده را بررسی کنیم، مهم است که در مورد تئوریهای تعارض اجتماعی که در بالا ذکر شد تأمل کنیم و در عین حال ارتباط آنها با موضوع مورد بحث را برجسته کنیم. ما با تعریف اصطلاحات شروع می کنیم: نژاد پرستی, ساختارو رمزگذاری. نژادپرستی به عنوان "روابط قدرت نابرابر که از تسلط سیاسی-اجتماعی یک نژاد توسط نژاد دیگر رشد می کند و منجر به اعمال تبعیض آمیز سیستماتیک (به عنوان مثال، جداسازی، سلطه و آزار و اذیت) می شود" (تایسون، 2015، ص 344) تعریف می شود. نژادپرستی که به این شکل تصور می شود را می توان از باور ایدئولوژیک به «دیگری» برتر، یعنی برتری نژاد مسلط بر نژاد تحت سلطه توضیح داد. به همین دلیل، بسیاری از نظریه پردازان انتقادی آفریقایی-آمریکایی، اصطلاحات مرتبط با نژادپرستی را متمایز می کنند، از جمله اما نه محدود به نژادپرستی, نژادپرست و نژاد پرست. نژادپرستی عبارت است از «اعتقاد به برتری، فرودستی و خلوص نژادی مبتنی بر این اعتقاد که ویژگیهای اخلاقی و فکری، درست مانند ویژگیهای فیزیکی، ویژگیهای بیولوژیکی هستند که نژادها را متمایز میکنند» (تایسون، 2015، ص 344). بنابراین یک نژادپرست هرکسی است که چنین باورهایی در برتری نژادی، حقارت و پاکی داشته باشد. و نژادپرست هر کسی است که در "موقعیت قدرت به عنوان عضوی از گروه سیاسی مسلط" است که در اعمال تبعیض آمیز سیستماتیک افراط می کند، "مثلاً محروم کردن افراد واجد شرایط از استخدام، مسکن، تحصیل، یا هر چیز دیگری که به آنها می رسد. 're entitled' (تایسون، 2015، ص 344). با این تعاریف مفهومی، درک آن برای ما آسان تر می شود نژادپرستی ساختاری و نژادپرستی رمزگذاری شده.
بیان، نژادپرستی ساختاری، حاوی کلمه مهمی است که بررسی تأملی آن به درک ما از این اصطلاح کمک می کند. کلمه مورد بررسی این است: ساختار. ساختار را می توان به روش های مختلفی تعریف کرد، اما برای هدف این مقاله، تعاریف ارائه شده توسط فرهنگ لغت آکسفورد و فرهنگ لغت یادگیرندگان کافی است. برای سابق، ساختار به معنی «ساخت یا ترتیب بر اساس یک طرح. دادن الگو یا سازمان به چیزی» (تعریف ساختار به زبان انگلیسی، nd در فرهنگ لغت آنلاین آکسفورد)؛ و با توجه به دومی، "روشی است که چیزی ساخته می شود، مرتب می شود، یا سازماندهی می شود" (تعریف یادگیرنده از ساختار، nd در فرهنگ لغت یادگیرنده آنلاین Merriam-Webster). این دو تعریف در کنار هم نشان میدهند که قبل از ایجاد یک ساختار، یک برنامه وجود داشته است، تصمیمی آگاهانه برای تنظیم یا سازماندهی چیزی بر اساس آن برنامه، و به دنبال آن اجرای برنامه و تبعیت تدریجی و اجباری که منجر به شکلگیری یک الگو. تکرار این فرآیند به مردم یک حس به ظاهر نادرست از یک ساختار - یک روش زندگی ابدی، تغییرناپذیر، تغییرناپذیر، ثابت، ایستا، ثابت و قابل قبول جهانی که غیرقابل برگشت باقی میماند - به روشی که چیزی ساخته میشود، میدهد. در پرتو این تعریف، ما میتوانیم درک کنیم که چگونه نسلهایی از مردم اروپا، فرزندان خود را در این کشور ساختند، آموزش دیدند، ساختارهای نژادپرستی بدون اینکه بدانند چه میزان آسیب، آسیب و بی عدالتی بر نژادهای دیگر، به ویژه نژاد سیاه، تحمیل می کنند.
بی عدالتی های انباشته شده توسط سازماندهی شده توسط ساختارهای نژادپرستی علیه آمریکایی های آفریقایی تبار، هسته اصلی تحریک جنبش «جان سیاهان مهم است» برای عدالت و رفتار برابر هستند. از منظر تئوریک، تحریک جنبش زندگی سیاه پوستان مهم است را میتوان از «نقد آفریقایی آمریکایی» درک کرد، نظریهای انتقادی که مسائل نژادی را که از زمان «گذرگاه میانی: حمل و نقل اسیران آفریقایی به سراسر جهان» مشخصکننده تاریخ آفریقاییآمریکایی است، تحلیل میکند. اقیانوس اطلس» (تایسون، 2015، ص 344) به ایالات متحده، جایی که آنها قرن ها به عنوان برده تحت انقیاد بودند. به منظور تبیین چالشهایی که آمریکاییهای آفریقاییتبار در نتیجه بردگی، نژادپرستی و تبعیض با آنها مواجه هستند، منتقدان آمریکایی آفریقاییتبار از «نظریه نژاد انتقادی» استفاده میکنند (Tyson, 2015, pp. 352-368). این نظریه در درجه اول به بررسی تعاملات ما از منظر نژادی می پردازد و همچنین به بررسی چگونگی تأثیر این تعاملات بر رفاه روزمره اقلیت ها، به ویژه جامعه آفریقایی آمریکایی می پردازد. تایسون (2015) با تجزیه و تحلیل نتایج آشکار و پنهان تعاملات بین آمریکایی های آفریقایی تبار و جمعیت مسلط اروپایی (خودخوانده سفید پوست) در ایالات متحده تأیید می کند:
نظریه انتقادی نژاد روش هایی را بررسی می کند که از طریق آن جزئیات زندگی روزمره ما با نژاد مرتبط است، اگرچه ممکن است ما متوجه آن نباشیم، و باورهای پیچیده ای را که زیربنای فرضیات ساده و رایج در مورد نژاد به نظر می رسد را مطالعه می کند تا نشان دهد نژادپرستی کجا و چگونه است. هنوز در وجود "سرپوشیده" خود رشد می کند. (ص 352)
سؤالاتی که به ذهن خطور می کند این است: نظریه نژاد انتقادی چگونه با جنبش زندگی سیاه پوستان مهم است؟ چرا تبعیض نژادی هنوز در آمریکا موضوعیت دارد با توجه به این واقعیت که اعمال تبعیض نژادی آشکار علیه آمریکایی های آفریقایی تبار در دوران پیش از جنبش حقوق مدنی به طور قانونی توسط قوانین حقوق مدنی در سال 1964 خاتمه یافت و با توجه به اینکه قوانین کنونی رئیس جمهور ایالات متحده نیز تبار آفریقایی آمریکایی است؟ برای پاسخ به سوال اول، مهم است که این واقعیت را برجسته کنیم که هم موافقان و هم مخالفان جنبش Black Lives Matter در مورد مسائل نژادی که منجر به ظهور این جنبش شد اختلاف نظر ندارند. اختلاف آنها بر سر نحوه یا روشی است که فعالان جنبش زندگی سیاهان اهمیت دارد برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کنند. برای نشان دادن اینکه جنبش زندگی سیاهان مهم است ادعای مشروعی برای برابری، برابری و سایر حقوق بشر دارد، منتقدان آنها، به ویژه طرفداران جنبش همه زندگی مهم است، آمریکایی های آفریقایی تبار را در رده «همه زندگی ها» قرار می دهند که اهمیت دارند. مدافع برابری و برابری برای همه شهروندان صرف نظر از نژاد، جنسیت، مذهب، توانایی، ملیت و غیره.
مشکل استفاده از «همه زندگیها مهم است» این است که واقعیتهای تاریخی و نژادی و بیعدالتیهای گذشته را که مشخصه ایالات متحده است، به رسمیت نمیشناسد. به همین دلیل، بسیاری از نظریه پردازان لیبرال از حقوق اقلیت ها و چندفرهنگی استدلال می کنند که طبقه بندی عمومی به عنوان "همه زندگی ها مهم است" "حقوق خاص گروه" یا به عبارت دیگر "حقوق متمایز شده توسط گروه" را رد می کند (Kymlicka, 1995). ویل کیملیکا (1995)، یکی از نظریه پردازان برجسته، به منظور به رسمیت شناختن و اعطای «حقوق متمایز گروهی» به گروه های خاصی که از نژادپرستی، تبعیض و به حاشیه رانده شدن تاریخی رنج برده اند (به عنوان مثال، جامعه آفریقایی آمریکایی). چندفرهنگی، فعالانه در تحلیل فلسفی، تحقیقات علمی و تدوین سیاست در مورد مسائل مربوط به حقوق گروه های اقلیت شرکت داشته است. کیملیکا (1995) در کتاب خود با عنوان «شهروندی چند فرهنگی: نظریه لیبرال حقوق اقلیت ها»، مانند بسیاری از نظریه پردازان انتقادی نژاد، معتقد است که لیبرالیسم آن گونه که در تدوین سیاست های دولت درک شده و از آن استفاده می شود، در ترویج و دفاع از حقوق ناکام مانده است. اقلیت هایی که در یک جامعه بزرگتر زندگی می کنند، به عنوان مثال، جامعه آفریقایی آمریکایی در ایالات متحده. ایده مرسوم در مورد لیبرالیسم این است که «تعهد لیبرال به آزادی فردی با پذیرش حقوق جمعی مخالف است. و اینکه تعهد لیبرال به حقوق جهانی با پذیرش حقوق گروه های خاص مخالف است» (کیملیکا، 1995، ص 68). برای کیملیکا (1995)، این «سیاست بی توجهی خوش خیم» (صص 107-108) که منجر به به حاشیه راندن مداوم اقلیت ها شده است، باید اصلاح شود.
به شیوه ای مشابه، نظریه پردازان انتقادی نژاد معتقدند که اصول لیبرال آن گونه که فرموله شده و درک شده اند، زمانی که در یک جامعه چندفرهنگی عملی شوند، محدود می شوند. ایده این است که از آنجایی که محافظهکاری به شدت با هرگونه پیشنهاد سیاستی که به نفع اقلیتهای تحت ستم تلقی میشود مخالفت کرده است، لیبرالیسم نباید باقی بماند. مصالحه or متوسط همانطور که در مورد مسائل نژادی بوده است. درست است که لیبرالیسم برای مثال در تصویب لایحهای که تبعیضزدایی از مدارس را تصویب میکند، مفید بوده است، اما نظریهپردازان انتقادی نژاد معتقدند که «هیچ کاری برای اصلاح این واقعیت که مدارس هنوز نه بهواسطه قانون، بلکه به دلیل فقر جدا شدهاند» انجام نداده است (تایسون، 2015، ص 364). همچنین، اگرچه قانون اساسی فرصتهای برابر را برای همه شهروندان تأیید میکند، اما تبعیض همچنان هر روز در حوزههای اشتغال و مسکن رخ میدهد. قانون اساسی در توقف موفق نبوده است نژادپرستی پنهان و اعمال تبعیض آمیز علیه آمریکایی های آفریقایی تبار که همچنان در وضعیت نامناسبی قرار دارند، در حالی که اروپایی ها (سفید پوستان) همچنان از آن لذت می برند. امتیازات تقریبا در تمام بخش های جامعه
نژادپرستی ساختاری را می توان به عنوان امتیاز بخشیدن به یک بخش از جامعه نسبت به بخش دیگر - اقلیت ها - توصیف کرد. به اعضای گروه ممتاز - جمعیت سفیدپوست - دسترسی آسان به سود حکومت دموکراتیک داده می شود، در حالی که اقلیت های فاقد امتیاز عمدا، پنهان یا آشکارا از دسترسی به همان سودهای ارائه شده توسط حکومت دموکراتیک محدود شده اند. اونوقت چیه امتیاز سفید? چگونه می تواند بی امتیاز کودکان آفریقایی آمریکایی که بدون هیچ انتخابی در فقر، محلههای فقیر، مدارس غیرمجاز و شرایطی به دنیا میآیند که مستلزم تعصب، مراقبت، توقف و گاه بیرحمانه پلیس است، برای رقابت با همتایان سفیدپوست خود کمک میشوند؟
به گفته دلگادو و استفانچیچ (2001، همانطور که در تایسون، 2015 نقل شده است) "امتیاز سفیدپوست" را می توان به عنوان "انبوهی از مزایای اجتماعی، مزایا و ادب که با عضویت در نژاد مسلط همراه است" تعریف کرد (ص. 361). ). به عبارت دیگر، «امتیاز سفید پوست نوعی نژادپرستی روزمره است، زیرا کل مفهوم امتیاز بر مفهوم ضرر استوار است» (تایسون، 2015، ص 362). وایلدمن (1996، همانطور که در تایسون، 2015 ذکر شده است) برای کنار گذاشتن امتیاز سفیدپوست معتقد است که «تظاهر به اینکه نژاد مهم نیست را متوقف کنیم» (ص. 363). مفهوم امتیاز با درک موقعیت آفریقایی آمریکایی بسیار مرتبط است. متولد شدن در یک خانواده آفریقایی آمریکایی به انتخاب یک کودک آفریقایی آمریکایی بستگی ندارد. به عبارت دیگر، مبتنی بر اقبال است نه بر انتخاب; و به همین دلیل، کودک آفریقایی آمریکایی نباید به دلیل انتخاب یا تصمیمی که نگرفته، تنبیه شود. از این منظر، کیملیکا (1995) قویاً معتقد است که "حقوق خاص گروه" یا "حقوق متمایز گروه" "در چارچوب یک نظریه برابری خواهانه لیبرال ... که بر اهمیت اصلاح نابرابری های انتخاب نشده تاکید می کند" توجیه می شوند (ص. 109). با گسترش این خط فکری و نتیجه گیری منطقی آن، می توان استدلال کرد که ادعاهای جنبش «جان سیاهان مهم است» باید به همان اندازه قابل توجیه تلقی شوند، زیرا این ادعاها برای درک چگونگی قربانیان نژادپرستی ساختاری یا نهادی حیاتی هستند. و احساس خشونت
یکی از نظریه پردازان تعارض اجتماعی که کارش در مورد «خشونت ساختاری» همچنان با درک این موضوع مرتبط است نژادپرستی ساختاری or نژادپرستی نهادینه شده در ایالات متحده Galtung (1969) است. مفهوم گالتونگ (1969) از خشونت ساختاری که از آن استفاده می کند مستقیم و غیر مستقیم خشونت، در میان چیزهای دیگر، می تواند به ما در درک چگونگی عملکرد ساختارها و نهادهایی که برای ایجاد تبعیض نژادی علیه نژاد آفریقایی آمریکایی و سایر اقلیت ها طراحی شده اند، کمک کند. در حالی که خشونت مستقیم اسیر توضیح نویسندگان از خشونت فیزیکی, خشونت غیر مستقیم نمایانگر ساختارهای ستم است که بخشی از شهروندان را از دسترسی به نیازها و حقوق اولیه انسانی خود باز می دارد و در نتیجه "تحقیقات جسمی و ذهنی واقعی مردم را پایین تر از تحقق بالقوه آنها قرار می دهد" (Galtung, 1969, p. 168).
برای قیاس، می توان استدلال کرد که همان طور که بومیان دلتای نیجریه در نیجریه از اثرات غیرقابل تحمل خشونت ساختاری در دست دولت نیجریه و شرکت های نفتی چند ملیتی متحمل شده اند، تجربه آمریکایی های آفریقایی تبار در ایالات متحده از آغاز زمان ورود اولین بردگان، در طول زمان رهاییاز قانون حقوق شهروندی، و تا زمان ظهور اخیر سیاه زندگی میکند ماده جنبش، بسیار مشخص شده است خشونت ساختاری. در مورد نیجریه، اقتصاد نیجریه در درجه اول مبتنی بر منابع طبیعی، به ویژه استخراج نفت در منطقه دلتای نیجر است. سود حاصل از فروش نفت که از دلتای نیجر به دست می آید برای توسعه سایر شهرهای بزرگ، غنی سازی کمپین های استخراج خارجی و کارمندان مهاجر آنها، پرداخت حقوق به سیاستمداران، و همچنین ساخت جاده ها، مدارس و زیرساخت های دیگر در شهرهای دیگر استفاده می شود. با این حال، مردم دلتای نیجر نه تنها از اثرات نامطلوب استخراج نفت رنج می برند - به عنوان مثال آلودگی زیست محیطی و تخریب زیستگاه خدایشان -، بلکه قرن ها مورد غفلت قرار گرفته اند، خاموش شده اند، در معرض فقر مفتضحانه و رفتار غیرانسانی قرار گرفته اند. این مثال به طور خود به خود در هنگام خواندن توضیحات گالتونگ (1969) درباره خشونت ساختاری به ذهنم خطور کرد. به طور مشابه، تجربه آمریکایی های آفریقایی تبار از خشونت ساختاری به گفته تایسون (2015) به این دلیل است:
ادغام سیاستها و شیوههای نژادپرستانه در نهادهایی که جامعه توسط آنها فعالیت میکند: برای مثال، آموزش. دولت های فدرال، ایالتی و محلی؛ قانون، هم از نظر آنچه روی کتاب ها نوشته شده است و هم اینکه چگونه توسط دادگاه ها و مقامات پلیس اجرا می شود. مراقبت های بهداشتی و دنیای شرکت ها (ص 345)
برچیدن ساختارهایی که مبتنی بر سیاست های نژادپرستانه است، مستلزم چالشی غیرخشونت آمیز یا گاهی خشونت آمیز و پرهزینه از سوی نهادها و ساختارهای ظلم است. به همان ترتیبی که رهبران دلتای نیجر، با حمایت کن سارو-ویوا، مبارزه ای غیرخشونت آمیز برای عدالت علیه دیکتاتورهای نظامی وقت نیجریه به راه انداختند، که برای آن سارو-ویوا و بسیاری دیگر جایزه آزادی را با جان خود به عنوان دیکتاتورهای نظامی پرداخت کردند. مارتین لوتر کینگ جونیور که آنها را بدون محاکمه به اعدام محکوم کرد، "رهبر جنبش حقوق مدنی شد" (لمرت، 2013، ص 263) که از ابزارهای غیرخشونت آمیز برای پایان دادن قانونی به تبعیض نژادی رسمی در ایالات متحده استفاده می کرد. متأسفانه، دکتر کینگ "در سال 1968 در ممفیس به قتل رسید که "راهپیمایی مردم فقیر" در واشنگتن را سازماندهی می کرد" (لمرت، 2013، ص 263). ترور فعالان خشونتپرهیز مانند دکتر کینگ و کن سارو-ویوا به ما درس مهمی درباره خشونت ساختاری میدهد. به گفته گالتونگ (1969):
هنگامی که ساختار مورد تهدید قرار می گیرد، کسانی که از خشونت ساختاری سود می برند، بالاتر از همه کسانی که در راس قرار دارند، سعی می کنند وضعیت موجود را به خوبی حفظ کنند تا از منافع خود محافظت کنند. با مشاهده فعالیت گروه ها و افراد مختلف در هنگام تهدید سازه و به ویژه با توجه به اینکه چه کسانی برای نجات سازه می آیند، یک آزمون عملیاتی معرفی می شود که می توان از آن برای رتبه بندی اعضای سازه بر حسب علاقه استفاده کرد. در حفظ ساختار (ص 179)
سوالی که به ذهن متبادر می شود این است: نگهبانان خشونت ساختاری تا کی به حفظ ساختار ادامه می دهند؟ در مورد ایالات متحده، چندین دهه طول کشید تا فرآیند از بین بردن ساختارهای تعبیه شده در تبعیض نژادی آغاز شود، و همانطور که جنبش زندگی سیاهان مهم است نشان داده است، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.
برتون (1969) در راستای ایده گالتونگ (2001) در مورد خشونت ساختاری، در نقد «ساختار سنتی قدرت-نخبگان» - ساختاری که در ذهنیت «ما-آنها» مشخص می شود., معتقد است افرادی که توسط نهادها و هنجارهای ذاتی ساختار قدرت-نخبگان در معرض خشونت ساختاری قرار میگیرند، قطعاً با استفاده از رویکردهای رفتاری متفاوت از جمله خشونت و نافرمانی اجتماعی پاسخ خواهند داد. نویسنده بر اساس اعتقاد به بحران تمدن، این واقعیت را برجسته می کند که استفاده از اجبار دیگر برای حفظ خشونت ساختاری علیه قربانیان آن کافی نیست. پیشرفت زیاد در فناوری ارتباطات، به عنوان مثال، استفاده از رسانه های اجتماعی و توانایی سازماندهی و جمع آوری حامیان می تواند به راحتی تغییرات اجتماعی مورد نیاز را ایجاد کند - تغییر در پویایی قدرت، احیای عدالت، و مهمتر از همه پایان دادن به خشونت ساختاری در جامعه.
نژادپرستی رمزگذاری شده
همانطور که در فصل های قبل بحث شد - فصل هایی که به ملاحظات اولیه و نژادپرستی ساختاری - یکی از تفاوت های بین نژادپرستی ساختاری و نژادپرستی رمزگذاری شده این است که در دوران نژادپرستی ساختاری، آمریکاییهای آفریقایی تبار به طور قانونی برچسب غیرشهروند یا بیگانه میخوردند و از حق رای و فرصت بسیج برای حمایت، اقدام و عدالت محروم میشدند، در حالی که در معرض خطر بالای کشته شدن توسط اروپاییها بودند (سفیدپوستان) ) برتری طلبان در ایالات متحده، به ویژه در جنوب. طبق گفته دو بویس (1935، همانطور که در لمرت، 2013 نقل شده است) سیاهان با تأثیرات نژادپرستی مزمن در جنوب مواجه بودند. این امر در «دستمزد عمومی و روانشناختی» متفاوتی که «گروه سفیدپوست کارگران» (لمرت، 2013، ص 185) علاوه بر دستمزد پایین خود، در مقابل «گروه سیاه کارگران» که از ساختاری رنج میبردند، مشهود است. ، تبعیض روانی و عمومی. علاوه بر این، رسانه های جریان اصلی «تقریباً سیاهپوستان را به جز در جنایت و تمسخر نادیده گرفتند» (لمرت، 2013، ص 185). مردم اروپا هیچ توجهی به بردگان آفریقایی که به آمریکا آورده بودند نداشتند، اما محصول آنها بسیار مورد قدردانی و گرامی داشت. کارگر آفریقایی از محصول خود "بیگانه و بیگانه" شده بود. این تجربه را می توان با استفاده از نظریه مارکس (همانطور که در لمرت، 2013 ذکر شد) در مورد "کار بیگانه" نشان داد که بیان می کند:
بیگانگی کارگر در محصولش نه تنها به این معناست که کار او به یک شیء، وجود خارجی تبدیل میشود، بلکه به این معناست که در خارج از او، مستقلاً، بهعنوان چیزی بیگانه با او وجود دارد و به قدرتی تبدیل میشود که با او مقابله میکند. یعنی حیاتی که به شی اعطا کرده است با او به عنوان چیزی خصمانه و بیگانه مواجه می شود. (ص 30)
از خود بیگانگی برده آفریقایی از محصولاتش - همان محصولات کار خودش - در درک ارزشی که ربایندگان اروپایی آنها به آفریقایی ها نسبت می دهند بسیار نمادین است. این واقعیت که برده آفریقایی از حق خود بر محصول کارش سلب شده بود نشان می دهد که اسیرکنندگان او او را نه انسان، بلکه به عنوان یک چیز، به عنوان چیزی پایین تر، دارایی قابل خرید و فروش و قابل استفاده می دانستند. یا به میل خود نابود می شود. با این حال، پس از لغو برده داری و قانون حقوق مدنی در سال 1964 که رسماً تبعیض نژادی را در ایالات متحده غیرقانونی اعلام کرد، پویایی نژادپرستی در آمریکا تغییر کرد. موتور (یا ایدئولوژی) که الهام بخش و کاتالیزور نژادپرستی بود، از دولت منتقل شد و در ذهن، سر، چشم، گوش و دست برخی از افراد اروپایی (سفید پوست) حک شد. از آنجایی که دولت تحت فشار بود تا قانون شکنی کند نژادپرستی ساختاری آشکارنژادپرستی ساختاری دیگر قانونی نبود، اما اکنون غیرقانونی بود.
همانطور که معمولاً گفته می شود، "عادات قدیمی سخت می میرند"، تغییر و ترک رفتار یا عادت عادت کرده و موجود برای سازگاری با شیوه زندگی جدید - یک فرهنگ جدید، یک فرهنگ جدید بسیار دشوار است. ولتانسچاونگ و یک عادت جدید از آنجا که شما نمی توانید به سگ پیر ترفندهای جدید بیاموزید، ترک نژادپرستی و پذیرش نظم جدیدی از عدالت و برابری برای برخی از مردم اروپا (سفید پوست) بسیار دشوار و کند می شود. طبق قوانین رسمی ایالتی و در تئوری، نژادپرستی در ساختارهای ستمگری که قبلاً ایجاد شده بود، لغو شد. با میراث فرهنگی غیررسمی و انباشته شده، و در عمل، نژادپرستی از اصول ساختاری خود به شکل رمزگذاری شده دگرگون شد. از نظارت دولت تا صلاحیت فردی؛ از ماهیت آشکار و آشکار آن گرفته تا اشکال پنهان تر، مبهم، پنهان، مخفی، نامرئی، نقاب دار، پرده، و مبدل. این تولد بود نژادپرستی رمزگذاری شده در ایالات متحده آمریکا که جنبش زندگی سیاهان مهم است علیه آن در حال مبارزه، اعتراض و مبارزه در 21 است.st قرن.
در قسمت مقدماتی این مقاله، بیان کردم که استفاده من از این اصطلاح، نژادپرستی رمزگذاری شده از رسترپو و هینکاپی (2013) "قانون اساسی رمزگذاری شده: پارادایم جدیدی از ظلم" الهام گرفته شده است، که استدلال می کند:
اولین هدف رمزگذاری پنهان کردن تمام ابعاد قدرت است. با رمزگذاری زبان فنی و در نتیجه رویهها، پروتکلها و تصمیمگیریها، جلوههای ظریف قدرت برای هر کسی که دانش زبانی برای شکستن رمزگذاری را ندارد غیرقابل کشف میشود. بنابراین، رمزگذاری بستگی به وجود گروهی دارد که به فرمول های رمزگذاری دسترسی دارند و گروهی دیگر کاملاً آنها را نادیده می گیرند. دومی که خوانندگان غیرمجاز هستند، در معرض دستکاری هستند. (ص 12)
از این نقل قول به راحتی می توان به خصوصیات درونی آن پی برد نژادپرستی رمزگذاری شده. اول، در یک جامعه نژادپرستانه رمزگذاری شده، دو گروه از مردم وجود دارند: گروه ممتاز و گروه غیرمجاز. اعضای گروه ممتاز به آنچه Restrepo و Hincapíe (2013) آن را "فرمول رمزگذاری" می نامند (ص. 12) دسترسی دارند که بر اساس آن اصول نژادپرستی پنهان یا رمزگذاری شده و شیوه های تبعیض آمیز مبتنی است. زیرا اعضای گروه ممتاز کسانی هستند که در ادارات دولتی و سایر بخشهای استراتژیک جامعه پست رهبری دارند و با توجه به اینکه دارای فرمول های رمزگذارییعنی کدهای محرمانه ای که اعضای گروه ممتاز الگوریتم یا مجموعه دستورالعمل ها و الگوهای تعامل بین گروه های ممتاز و غیرمجاز را کدگذاری و رمزگشایی می کنند، یا به طور متفاوت و صریح، بین سفیدپوستان و سیاه پوستان در ایالات متحده، افراد سفیدپوست (ممتاز) می توانند به راحتی علیه آمریکایی های آفریقایی تبار (سیاه پوستان بی امتیاز) تبعیض قائل شوند و آنها را به حاشیه برانند، گاهی اوقات بدون اینکه متوجه باشند نژادپرست هستند. دومی، بدون دسترسی به فرمول های رمزگذاری، مجموعههای مخفی اطلاعات، یا کدهای عملیات پنهانی که در درون گروه ممتاز به گردش در میآیند، گاهی حتی متوجه نمیشوند که چه اتفاقی برای آنها میافتد. این ماهیت تبعیض نژادی پنهان، پنهان یا رمزگذاری شده را توضیح می دهد که در سیستم آموزشی، مسکن، اشتغال، سیاست، رسانه، رابطه پلیس و جامعه، سیستم قضایی و غیره رخ می دهد. تایسون (2015) به طور غیرمستقیم این ایده را به تصویر می کشد نژادپرستی رمزگذاری شده و نحوه عملکرد آن در ایالات متحده با تأیید اینکه:
همانطور که بسیاری از آمریکایی ها از هر رنگی می دانند، با این حال، نژادپرستی ناپدید نشده است: فقط "زیرزمینی" شده است. یعنی بی عدالتی نژادی در ایالات متحده هنوز یک مشکل اساسی و مبرم است. به سادگی کمتر از قبل قابل مشاهده است. بیعدالتی نژادی برای اجتناب از پیگرد قانونی، حیلهگرانه اعمال میشود، و به گونهای رونق یافته است که در بسیاری از موارد، فقط قربانیان آن واقعاً خوب میدانند. (ص 351)
نمونه های زیادی وجود دارد که می توان با آنها عملیات نژادپرستان رمزگذاری شده را نشان داد. یک مثال مخالفت آشکار و پنهان غیرمنطقی برخی از جمهوری خواهان با همه پیشنهادات سیاستی است که رئیس جمهور باراک اوباما، اولین رئیس جمهور آفریقایی-آمریکایی ایالات متحده، ارائه کرد. حتی پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری در سالهای 2008 و 2012، گروهی از جمهوریخواهان تحت حمایت دونالد ترامپ همچنان استدلال میکنند که پرزیدنت اوباما در ایالات متحده متولد نشده است. اگرچه بسیاری از آمریکاییها ترامپ را جدی نمیگیرند، اما باید انگیزههای او را در محروم کردن اوباما از حقوق قانونیاش بهعنوان یک شهروند آمریکایی زیر سوال برد. آیا این یک روش مخفی، رمزگذاری شده یا رمزگذاری شده برای گفتن اینکه اوباما صلاحیت رئیس جمهور شدن ایالات متحده را ندارد، زیرا او یک مرد سیاه پوست آفریقایی تبار است، نیست و به اندازه کافی سفیدپوست نیست که رئیس جمهور کشوری باشد که اکثریت آن را تشکیل می دهند. سفید؟
مثال دیگر ادعایی است که منتقدان آمریکایی آفریقایی تبار در مورد اعمال تبعیضآمیز نژادی در سیستمهای قانونی و مجری قانون ذکر میکنند. «در اختیار داشتن 28 گرم کراک (که عمدتاً توسط سیاهپوستان آمریکایی استفاده می شود) به طور خودکار باعث مجازات پنج سال زندان اجباری می شود. با این حال، 500 گرم کوکائین پودر (که عمدتاً توسط آمریکاییهای سفیدپوست استفاده میشود) لازم است تا همان پنج سال حبس اجباری ایجاد شود» (تایسون، 2015، ص 352). علاوه بر این، نظارت پلیس با انگیزه نژادی و تعصبی در محلههای آمریکایی آفریقاییتبار و در نتیجه توقف و تند، خشونت پلیس و تیراندازی غیرضروری به آمریکاییهای آفریقاییتبار غیرمسلح نیز میتواند به همان اندازه ناشی از اصول نژادپرستی رمزگذاری شده.
نژادپرستی رمزگذاری شده همانطور که در این مقاله استفاده می شود نشان می دهد که نژادپرست رمزگذاری شده اصول اساسی را می داند و درک می کند نژادپرستی ساختاری و خشونت، اما نمی توان آشکارا و آشکارا علیه جامعه آفریقایی آمریکایی تبعیض قائل شد، زیرا تبعیض آشکار و نژادپرستی ساختاری آشکار توسط قانون حقوق مدنی 1964 و سایر قوانین فدرال ممنوع و غیرقانونی شده است. قانون حقوق مدنی 1964 که توسط کنگره 88 (1963-1965) تصویب شد و در 2 ژوئیه 1964 توسط رئیس جمهور لیندون بی. جانسون به قانون رسید، پایان یافت. نژادپرستی ساختاری آشکار اما متاسفانه به پایان نرسید نژادپرستی رمزگذاری شده، که است نهان شکل تبعیض نژادی با بسیج مداوم و تدریجی میلیون ها نفر نه تنها در ایالات متحده بلکه در سراسر جهان علیه دستور کار نژادپرستانه رمزگذاری شدهیکی از برتری گرایان سفیدپوست، جنبش زندگی سیاهان مهم است در ایجاد آگاهی و بالا بردن آگاهی ما نسبت به حقایق موفق بوده است. نژادپرستی رمزگذاری شده خود را به اشکال مختلف نشان میدهد، از پروفایلسازی گرفته تا خشونت پلیس. از نقل قول ها و دستگیری ها گرفته تا قتل آمریکایی های آفریقایی تبار غیرمسلح. و همچنین از شیوه های تبعیض آمیز اشتغال و مسکن گرفته تا حاشیه نشینی و سرکوب با انگیزه نژادی در مدارس. این چند نمونه از نژادپرستی رمزگذاری شده است که جنبش Black Lives Matter به رمزگشایی آنها کمک کرده است.
رمزگشایی نژادپرستی رمزگذاری شده
که نژادپرستی رمزگذاری شده از طریق فعالیت جنبش Black Lives Matter رمزگشایی شده است نه با طراحی از پیش تعیین شده، بلکه توسط خوشبختی - اصطلاحی که در 28 ژانویه 1754 توسط هوراس والپول استفاده شد که به معنای "کشفات تصادفی و حکیمانه چیزها" است (Lederach 2005, p. 114) که هنوز شناخته نشده است. این نه به خاطر هوش مشترک بنیانگذاران جنبش زندگی سیاهان مهم است، بلکه درد و رنج نوجوانان غیرمسلح و زندگی صدها سیاهپوست است که ناگهان از میان تفنگ های برتری خواهان سفیدپوست خودخوانده که در قلبشان بودند، قطع شد. نفرت سمی رمزگذاری شده نسبت به زندگی سیاه پوستان است و در ذهن، سر و مغز او تصمیم به کشتن یک سیاه پوست غیرمسلح با یادآوری خاطرات قدیمی شعله ور شده است. ساختارهای نژادپرستی.
می توان ادعا کرد که خشونت پلیس، تعصب، تعصب و کلیشه سازی علیه نژاد سیاه در سراسر کشور نیز در ساختارهای قدیمی نژادپرستی رواج داشت. اما وقایع فرگوسن، میسوری، به محققان، سیاستگذاران و عموم مردم درک عمیقی از ماهیت داده است. نژادپرستی رمزگذاری شده. فعالیتهای جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» در افزایش نور تحقیقات به اعمال تبعیضآمیز و کشتار آمریکاییهای آفریقاییتبار غیرمسلح مؤثر بود. تحقیقات اداره پلیس فرگوسن که توسط بخش حقوق مدنی وزارت دادگستری ایالات متحده در 4 مارس 2015 پس از قتل مایکل براون جونیور انجام و منتشر شد، نشان می دهد که اقدامات اجرای قانون فرگوسن به طور نامتناسبی به ساکنان آفریقایی-آمریکایی فرگوسن آسیب می رساند و رانده می شوند. تا حدی به دلیل تعصب نژادی، از جمله کلیشه سازی (گزارش DOJ، 2015، ص 62). این گزارش بیشتر توضیح می دهد که اقدامات اجرای قانون فرگوسن تأثیر متفاوتی بر آمریکایی های آفریقایی تبار تحمیل می کند که قوانین فدرال را نقض می کند. و اینکه انگیزههای اجرای قانون فرگوسن تا حدی ناشی از قصد تبعیضآمیز در نقض اصلاحیه چهاردهم و سایر قوانین فدرال است (گزارش بخش حقوق مدنی وزارت دادگستری، 2015، صفحات 63-70).
بنابراین، تعجب آور نیست که جامعه آفریقایی آمریکایی از اقدامات با انگیزه نژادی نیروی پلیس تحت سلطه سفیدپوستان خشمگین شده است. سوالی که به ذهن متبادر میشود این است: آیا بخش حقوق مدنی وزارت دادگستری آمریکا میتوانست اداره پلیس فرگوسن را بررسی کند، اگر فعالیتهای جنبش زندگی سیاهپوستان مهم نیست؟ احتمالا نه. شاید اگر اعتراضات پیگیر جنبش «جان سیاهان مهم است» نبود، قتل با انگیزه نژادی سیاهپوستان غیرمسلح در فلوریدا، فرگوسن، نیویورک، شیکاگو، کلیولند و در بسیاری از شهرها و ایالتهای دیگر توسط پلیس انجام نمیشد. افشا و بررسی شده اند. بنابراین جنبش زندگی سیاهان مهم است می تواند به عنوان یک "صدای رنگ" منحصر به فرد تعبیر شود (تایسون، 2015، ص 360) - یک مفهوم نژادی انتقادی که معتقد است "نویسندگان و متفکران اقلیت به طور کلی در موقعیت بهتری نسبت به نویسندگان و متفکران سفیدپوست هستند. بنویسند و درباره نژاد و نژادپرستی صحبت کنند، زیرا آنها مستقیماً نژادپرستی را تجربه می کنند» (تایسون، 2015، ص 360). طرفداران "صدای رنگ" از قربانیان تبعیض نژادی دعوت می کند تا داستان های خود را در حالی که تبعیض را تجربه کرده اند بازگو کنند. جنبش Black Lives Matter این نقش مهم داستان سرایی را ایفا می کند و در انجام این کار به عنوان یک 21 عمل می کند.st فراخوان قرن نه تنها تغییر وضعیت موجود موجود در آن نژادپرستی رمزگذاری شده، اما برای افشا و رمزگشایی آنچه که Restrepo و Hincapíe (2013) آن را "فرمول رمزگذاری" می نامند (ص 12)، کدهای مخفی که اعضای گروه ممتاز الگوریتم و الگوهای تعامل بین گروه های ممتاز و غیرمجاز را کدگذاری و رمزگشایی می کنند. یا به عبارت دیگر و به صراحت، بین سفید پوستان و سیاه پوستان در ایالات متحده.
نتیجه
با توجه به ماهیت پیچیده و پیچیده نژادپرستی در ایالات متحده، و با توجه به محدودیتهایی که نویسنده هنگام جمعآوری دادهها در مورد موارد متعدد خشونت علیه سیاهپوستان با آن مواجه شده است، اغلب منتقدان ممکن است استدلال کنند که این مقاله فاقد دادههای میدانی کافی (یعنی منابع اولیه) است. ) که ادله و مواضع نویسنده باید بر آن استوار شود. بدیهی است که یک تحقیق میدانی یا سایر روشهای جمعآوری دادهها شرط لازم برای نتایج و یافتههای پژوهشی معتبر هستند، با این حال، میتوان استدلال کرد که آنها شرط کافی برای تحلیل انتقادی تعارضات اجتماعی نیستند، همانطور که به طور بازتابی در این مقاله انجام شده است. با استفاده از نظریه های تعارض اجتماعی مرتبط با موضوع مورد مطالعه.
همانطور که در مقدمه اشاره شد، هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل فعالیتهای جنبش «جان سیاهان مهم است» و تلاشهای آنها برای کشف تبعیضهای نژادی پنهان نهفته در نهادها و تاریخ ایالات متحده است. ایجاد مسیری برای عدالت، برابری و برابری برای اقلیت ها، به ویژه جامعه آفریقایی آمریکایی. برای دستیابی به این هدف، مقاله چهار نظریه تضاد اجتماعی مرتبط را بررسی کرد: «نقد آفریقایی آمریکایی» (تایسون، 2015، ص 344). کیملیکا (1995) «شهروندی چند فرهنگی: نظریه لیبرال حقوق اقلیت ها» که «حقوق متمایز گروهی» را به گروه های خاصی که از نژادپرستی، تبعیض و به حاشیه رانده شدن تاریخی رنج برده اند، به رسمیت می شناسد و اعطا می کند. نظریه گالتونگ (1969). خشونت ساختاری که ساختارهای ظلم را برجسته می کند که مانع دسترسی بخشی از شهروندان به نیازها و حقوق اولیه انسانی خود می شود و در نتیجه "تحقیقات جسمی و ذهنی واقعی مردم را وادار می کند که کمتر از تحقق بالقوه آنها باشد" (Galtung, 1969, p. 168). و سرانجام نقد برتون (2001) از «ساختار سنتی قدرت-نخبگان» - ساختاری که در ذهنیت «ما-آنها» مشخص می شود، که معتقد است افرادی که توسط نهادها و هنجارهای ذاتی قدرت در معرض خشونت ساختاری قرار می گیرند. ساختار نخبگان قطعا با استفاده از رویکردهای رفتاری متفاوت از جمله خشونت و نافرمانی اجتماعی پاسخ خواهند داد.
تحلیل تضاد نژادی در ایالات متحده که این مقاله با موفقیت در پرتو این نظریه ها انجام داده است و با کمک مثال های عینی یک گذار یا تغییر از نژادپرستی ساختاری آشکار به نژادپرستی رمزگذاری شده. این انتقال به این دلیل رخ داد که طبق قوانین رسمی ایالتی و در تئوری، نژادپرستی در ایالات متحده لغو شد. با میراث فرهنگی غیررسمی و انباشته شده، و در عمل، نژادپرستی از اصول ساختاری آشکار خود به شکلی رمزگذاری شده و پنهان تبدیل شد. از نظارت دولت به صلاحیت فردی منتقل شد. از ماهیت آشکار و آشکار آن گرفته تا اشکال پنهان تر، مبهم، پنهان، مخفی، نامرئی، نقاب دار، پرده، و مبدل.
این شکل پنهان، پنهان، رمزگذاری شده یا پنهان تبعیض نژادی همان چیزی است که این مقاله از آن به عنوان نژادپرستی رمزگذاری شده یاد می کند. این مقاله تأیید میکند که همانطور که جنبش حقوق مدنی در پایان یافتن نقش مؤثری داشت نژادپرستی ساختاری آشکاربا تبعیض آشکار و جداسازی در ایالات متحده، جنبش Black Lives Matter شجاعانه در رمزگشایی نقش داشته است. نژادپرستی رمزگذاری شده در ایالات متحده. یک مثال خاص می تواند رویدادهای فرگوسن، میسوری باشد که درک عمیقی از ماهیت ارائه می دهد نژادپرستی رمزگذاری شده به محققان، سیاست گذاران و عموم مردم از طریق گزارش وزارت دادگستری (2015) که نشان می دهد اقدامات اجرای قانون فرگوسن به طور نامتناسبی به ساکنان آفریقایی-آمریکایی فرگوسن آسیب می رساند و تا حدی ناشی از تعصب نژادی، از جمله کلیشه سازی است (ص. 62). بنابراین جنبش Black Lives Matter یک "صدای رنگ" منحصربهفرد است (تایسون، 2015، ص 360) که به آمریکاییهای آفریقاییتبار تحت سلطه تاریخی و نژادی به حاشیه رانده شده کمک میکند تا داستانهای خود را در حین تجربه تبعیض بیان کنند.
داستان های آن ها در رمزگشایی نژادپرستی رمزگذاری شده در ایالات متحده بسیار موثر بوده است. با این حال، تحقیقات بیشتری برای درک راه های مختلفی که از طریق آن 21 مورد نیاز استst فعالان غیرخشونت آمیز آفریقایی-آمریکایی قرن صدای خود را به گوش میرسانند و چالشهایی را که در فعالیتهای خود با آن مواجه میشوند تحلیل میکنند و همچنین واکنش دولت و جمعیت سفیدپوست غالب را بررسی میکنند.
منابع
برامر، جی پی (2015، 5 مه). بومیان آمریکا گروهی هستند که بیشتر توسط پلیس کشته می شوند. بررسی ملت آبی. برگرفته از http://bluenationreview.com/
برتون، جی دبلیو (2001). از اینجا به کجا می رویم؟ مجله بین المللی مطالعات صلح، 6(1). برگرفته از http://www.gmu.edu/programs/icar/ijps/vol6_1/Burton4.htm
زندگی سیاهان مهم است. (دوم). بازیابی شده در 8 مارس 2016، از http://blacklivesmatter.com/about/
تعریف از ساختار به انگلیسی. (د) در فرهنگ لغت آنلاین آکسفورد. برگرفته از http://www.oxforddictionaries.com/us/definition/american_english/structure
Du Bois WEB (1935). بازسازی سیاه پوستان در آمریکا. نیویورک: آتنیوم.
گالتونگ، جی (1969). تحقیقات خشونت، صلح و صلح. مجله تحقیقات صلح، 6(3)، 167-191. برگرفته از http://www.jstor.org/stable/422690
تحقیق از اداره پلیس فرگوسن (2015، 4 مارس). گزارش بخش حقوق مدنی وزارت دادگستری ایالات متحده. بازیابی شده در 8 مارس 2016، از https://www.justice.gov/
کیملیکا، دبلیو (1995). شهروندی چند فرهنگی: نظریه لیبرال حقوق اقلیت ها. نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
تعریف یادگیرنده از ساختار. (د) در فرهنگ لغت یادگیرنده آنلاین Merriam-Webster. برگرفته از http://learnersdictionary.com/definition/structure
Lederach ، JP (2005). تخیل اخلاقی: هنر و روح ایجاد صلح. نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
لمرت، سی (ویرایش) (2013). نظریه اجتماعی: قرائت های چند فرهنگی، جهانی و کلاسیک. بولدر، CO: Westview Press.
Restrepo، RS & Hincapíe GM (2013، 8 اوت). قانون اساسی رمزگذاری شده: پارادایم جدیدی از ظلم و ستم تفکر حقوقی انتقادی. برگرفته از http://criticallegalthinking.com/
اساسنامه فلوریدا 2015. (1995-2016). بازیابی شده در ۸ مارس ۲۰۱۶، از http://www.leg.state.fl.us/Statutes/
تاونز، سی (2015، 22 اکتبر). اوباما مشکل "همه زندگی ها مهم است" را توضیح می دهد. ThinkProgress. برگرفته از http://thinkprogress.org/justice/
تایسون، ال (2015). نظریه انتقادی امروز: راهنمای کاربر پسند. نیویورک، نیویورک: روتلج.
نویسنده، دکتر باسیل اوگورجی، رئیس و مدیر عامل مرکز بین المللی میانجیگری قومی-مذهبی است. او مدرک دکتری گرفت. در تجزیه و تحلیل و حل تعارض از گروه مطالعات حل تعارض، کالج هنر، علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه نوا جنوب شرقی، فورت لادردیل، فلوریدا.