مجمع جهانی بزرگان به عنوان «سازمان ملل متحد» جدید

معرفی

آنها می گویند که درگیری ها بخشی از زندگی است، اما در جهان امروز، به نظر می رسد که درگیری های خشونت آمیز بیش از حد وجود دارد. که بیشتر آنها به جنگ های تمام عیار تبدیل شده اند. من معتقدم که شما با افغانستان، عراق، جمهوری دموکراتیک کنگو، گرجستان، لیبی، ونزوئلا، میانمار، نیجریه، سوریه و یمن آشنا هستید. اینها تئاترهای کنونی جنگ هستند. همانطور که به درستی حدس زده اید، روسیه و ایالات متحده آمریکا با متحدان خود نیز در اکثر این تئاترها مشغول هستند.

حضور سازمان های تروریستی و اقدامات تروریستی در همه جا به خوبی شناخته شده است. آنها در حال حاضر زندگی خصوصی و عمومی افراد و گروه ها را در بسیاری از کشورهای جهان تحت تاثیر قرار می دهند.

همچنین قتل های متعددی با انگیزه های مذهبی، نژادی یا قومی در بسیاری از نقاط جهان در جریان است. برخی از اینها در مقیاس نسل کشی هستند. در مقابل همه اینها، آیا نباید بپرسیم که کشورهای جهان هر سال برای چه در سازمان ملل اینجا در شهر نیویورک گرد هم می آیند؟ دقیقا برای چی؟

آیا هر کشوری از هرج و مرج فعلی مستثنی است؟

من تعجب میکنم! در حالی که نیروهای آمریکایی در بیشتر سالن های بین المللی مشغول هستند، اینجا در خاک آمریکا چه اتفاقی می افتد؟ روند اخیر را به یاد بیاوریم. تیراندازی ها! تیراندازی های پراکنده در کافه ها، سینماها، کلیساها و مدارس که کودکان و بزرگسالان را به طور یکسان می کشند و معلول می کنند. من فکر می کنم آنها قتل های نفرت انگیز هستند. تیراندازی در ال پاسو تگزاس والمارت در سال 2019 بسیاری را مجروح کرد و 24 کشته بر جای گذاشت. سوال این است: آیا ما بی اختیار به این فکر می کنیم که تیراندازی بعدی کجا خواهد بود؟ من تعجب می کنم که فرزند، پدر و مادر یا خواهر یا برادر قربانی بعدی کیست! زن یا معشوق یا شوهر یا دوست کیست؟ در حالی که ما بی اختیار حدس می زنیم، من معتقدم که می تواند راهی برای خروج وجود داشته باشد!

آیا تا به حال دنیا اینقدر پایین بوده است؟

مانند دو روی یک سکه، به راحتی می توان موافق یا مخالف استدلال کرد. اما این یک بازی توپ متفاوت برای بازمانده هر یک از وحشت های مورد بحث است. قربانی درد غیرقابل توضیحی را احساس می کند. قربانی بار سنگین تروما را برای مدت بسیار طولانی تحمل می کند. بنابراین فکر نمی‌کنم کسی تلاش کند تا تأثیرات عمیق هر یک از این جنایات وحشتناک را که اکنون رایج است، بی‌اهمیت جلوه دهد.

اما می دانم که اگر از این بار در امان بودیم، نوع بشر بهتر بود. ممکن است آنقدر پایین آمده باشیم که این را احساس نکنیم.

مورخان ما می گویند که قرن ها پیش، انسان ها در مناطق امن اجتماعی خود امنیت داشتند. آنها از ترس مرگ می ترسیدند به سرزمین های دیگر بروند. سرمایه گذاری در واقع بیشتر اوقات منجر به مرگ حتمی می شد. با این حال، با گذشت زمان، بشر ساختارهای اجتماعی-فرهنگی متفاوتی را متحول کرد که سبک زندگی و بقای آنها را با تعامل جوامع افزایش داد. حکمرانی سنتی از این نوع یا دیگری بر این اساس تکامل یافت.

جنگ های وحشیانه فتح به دلایل زیادی از جمله نفس و برای کسب مزیت در تجارت و منابع طبیعی به راه افتاد. در امتداد این خط، نوع غربی دولت های دولت مدرن در اروپا تکامل یافت. این با اشتهای سیری ناپذیر برای انواع منابع همراه بود که مردم را به ارتکاب انواع جنایات در سراسر جهان سوق داد. با این وجود، برخی از مردمان و فرهنگ‌های بومی از تمام این قرن‌ها حمله مداوم به شیوه‌های سنتی حکومت‌داری و زندگی خود جان سالم به در برده‌اند.

دولت به اصطلاح مدرن، اگرچه قدرتمند است، اما به نظر نمی‌رسد این روزها امنیت و آرامش کسی را تضمین کند. به عنوان مثال، ما سیا، KGB و MI6 یا موساد یا آژانس‌های مشابه را تقریباً در تمام ایالات مدرن جهان داریم. جالب توجه است که هدف اصلی این نهادها تضعیف پیشرفت سایر کشورها و شهروندان آنهاست. آنها باید کشورهای دیگر را خراب کنند، ناامید کنند، دست و پا بزنند و نابود کنند تا از این یا آن مزیت برخوردار شوند. من فکر می‌کنم اکنون روشن‌تر شده است که محیط زندگی اصلاً جایی برای همدلی ندارد. بدون همدلی، برادران و خواهران من، صلح جهانی یک توهم زودگذر باقی خواهد ماند که باید دنبال شود و به دست آید.

آیا شما معتقدید که چشم‌انداز و مأموریت یک سازمان دولتی می‌تواند صرفاً مداخله در امور سایر کشورها تا حد قحطی کردن آسیب‌پذیرترین کشورها در برابر مرگ یا قتل رهبران آنها باشد؟ از همان ابتدا جایی برای برد-برد وجود نداشته است. جایی برای بحث جایگزین نیست!

برد-برد سنتی که در اکثر نظام‌های حکومتی بومی یا سنتی با توجه به تعارضات و تعاملات مرکزی است، در ساختار دولتی نوع غربی کاملاً غایب است. این راه دیگری است برای گفتن اینکه مجمع عمومی سازمان ملل متحد گردهمایی از رهبران جهان است که سوگند یاد کرده اند یکدیگر را تضعیف کنند. بنابراین آنها مشکلات را حل نمی کنند، بلکه آنها را ترکیب می کنند.

آیا مردم بومی می توانند جهان را شفا دهند؟

در حالی که به طور مثبت بحث می کنم، می دانم که فرهنگ ها و سنت ها پویا هستند. آنها تغییر می کنند.

با این حال، اگر صداقت هدف محوری باشد، و زندگی کن و بگذار زندگی کنی دلیل دیگری برای این تغییر است، که به درستی از روش حاکمیت سنتی پادشاهی Ekpetiama ایالت Bayelsa تقلید می کند و مطمئناً یک نتیجه برد-برد ایجاد می کند. همانطور که قبلاً گفته شد، حل تعارض در اکثر تنظیمات بومی همواره یک نتیجه برد-برد ایجاد می کند.

به عنوان مثال، در سرزمین Izon به طور کلی، و در پادشاهی Ekpetiama به ویژه جایی که من Ibenanaowei، رئیس سنتی هستم، ما به شدت به تقدس زندگی اعتقاد داریم. از نظر تاریخی، تنها می‌توان در جنگ‌ها برای دفاع از خود یا در دفاع از مردم کشت. در پایان چنین جنگی، مبارزانی که زنده می‌مانند، تحت یک آیین پاکسازی سنتی قرار می‌گیرند که از نظر روانی و معنوی آنها را به حالت عادی باز می‌گرداند. اما در زمان صلح هیچ کس جرات نمی کند جان دیگری را بگیرد. این یک تابو است!

اگر کسي در زمان صلح، شخص ديگري را بکشد، آن قاتل و خانواده‌اش مجبور مي‌شوند تا براي جلوگيري از تشديد خصومت، تاوان عمل حرام قتل ديگري را بپردازند. دو ماده جوان بارور به منظور تولید مثل انسان به خانواده یا جامعه متوفی داده می شود تا جایگزین مرده شود. این زنان باید از خانواده نزدیک یا گسترده فرد باشند. این روش مماشات باری را بر دوش همه اعضای خانواده و کل جامعه یا پادشاهی می گذارد تا اطمینان حاصل شود که هر یک از افراد در جامعه رفتار خوبی دارند.

اجازه دهید همچنین اعلام کنم که زندان و زندان با اکپتیاما و کل گروه قومی ایزون بیگانه است. ایده زندان با اروپایی ها مطرح شد. آنها انبار برده را در آکاسا در طول تجارت برده در اقیانوس اطلس و زندان پورت هارکورت در سال 1918 ساختند. قبل از اینها هرگز زندانی در سرزمین ایزون وجود نداشت. نیازی به یکی نیست تنها در پنج سال گذشته بود که یک اقدام هتک حرمت دیگر در ایزونلند انجام شد، زیرا دولت فدرال نیجریه زندان اوکاکا را ساخت و راه اندازی کرد. از قضا، متوجه شدم که در حالی که مستعمرات سابق، از جمله ایالات متحده آمریکا، در حال راه اندازی زندان های بیشتری هستند، استعمارگران سابق اکنون به تدریج زندان های خود را از رده خارج می کنند. من فکر می کنم این نوعی درام در حال آشکار شدن از مبادله نقش ها است. قبل از غرب زدگی، مردم بومی می توانستند تمام درگیری های خود را بدون نیاز به زندان حل کنند.

که در آن ما هستند

اکنون می‌دانیم که ۷.۷ میلیارد نفر در این سیاره بیمار زندگی می‌کنند. ما با زحمت تمام انواع اختراعات تکنولوژیکی را برای بهبود زندگی در تمام قاره ها انجام داده ایم، با این حال، 7.7 میلیون نفر با کمتر از دو دلار در روز زندگی می کنند و 770 میلیون نفر طبق سازمان ملل آواره می شوند. با درگیری‌های خشونت‌آمیز در همه جا، می‌توان با خیال راحت استدلال کرد که پیشرفت‌های دولتی و فناوری فقط ما را از نظر اخلاقی ورشکسته‌تر و بیشتر کرده است. به نظر می رسد این پیشرفت ها چیزی را از ما سلب می کنند - همدلی. انسانیت ما را می دزدند. ما به سرعت در حال تبدیل شدن به انسان های ماشینی با ذهن ماشینی هستیم. اینها یادآور روشنی هستند که فعالیت های عده کمی، به دلیل مطیع بودن تعداد زیادی، کل جهان را به آرماگدون کتاب مقدس نزدیک و نزدیکتر می کند. آن شکاف آخرالزمانی پیش‌بینی‌شده، اگر زودتر فعال نشویم، ممکن است همه ما در آن سقوط کنیم. بیایید انفجارهای بمب هسته ای جنگ جهانی دوم - هیروشیما و ناکازاکی را به یاد بیاوریم.

آیا فرهنگ ها و مردمان بومی قادر به هر کاری هستند؟

آره! شواهد سنتی باستان شناسی، تاریخی، و شفاهی موجود به این امر اشاره دارد. گزارش های جالبی وجود دارد که نشان می دهد کاوشگران پرتغالی در حدود سال 1485، زمانی که برای اولین بار به آنجا رسیدند، چقدر از وسعت و پیچیدگی پادشاهی بنین شگفت زده شدند. در واقع، یک ناخدای کشتی پرتغالی به نام لورنکو پینتو در سال 1691 مشاهده کرد که شهر بنین (در نیجریه امروزی) ثروتمند و پرتلاش است و آنقدر خوب اداره می شود که دزدی ناشناخته است و مردم در چنان امنیتی زندگی می کنند که هیچ دری وجود ندارد. به خانه هایشان با این حال، در همان دوره، پروفسور بروس هولسینگر لندن قرون وسطایی را به عنوان شهر دزدی، فحشا، قتل، رشوه و بازار سیاه پر رونق توصیف کرد که این شهر قرون وسطایی را برای استثمار توسط افرادی که مهارت تیغ زدن یا جیب بری داشتند آماده کرد. . این خود گویای این موضوع است.

مردمان و فرهنگ های بومی عموماً همدل بودند. تمرین یکی برای همه و همه برای یکی که برخی به آن می گویند اوبونتو هنجار بود به نظر می رسد خودخواهی شدید پشت برخی از اختراعات امروزی و استفاده از آنها دلیل اصلی ناامنی محسوس در همه جا باشد.

مردم بومی در تعادل با طبیعت زندگی می کردند. ما در تعادل با گیاهان و حیوانات و پرندگان هوا زندگی می کردیم. ما بر آب و هوا و فصول تسلط داشتیم. ما به رودخانه ها، نهرها و اقیانوس ها احترام می گذاشتیم. فهمیدیم که محیط زندگی ماست.

ما هرگز آگاهانه به هیچ وجه طبیعت را ناراحت نمی کنیم. ما آن را می پرستیدیم. ما معمولاً به مدت شصت سال نفت خام را استخراج نمی کنیم و گاز طبیعی را برای مدتی مشابه نمی سوزانیم، بدون توجه به اینکه چقدر منابع هدر می دهیم و چقدر به جهان خود آسیب می زنیم.

در جنوب نیجریه، این دقیقاً همان کاری است که شرکت‌های نفتی فراملی مانند شل انجام داده‌اند - آلودگی محیط زیست محلی و نابود کردن کل جهان بدون ظلم. این شرکت های نفت و گاز طی شصت سال هیچ عواقبی را متحمل نشده اند. در واقع، آنها با کسب بالاترین سود سالانه اعلام شده از عملیات نیجریه خود پاداش دریافت می کنند. من معتقدم که اگر روزی دنیا بیدار شود، این شرکت‌ها حتی در خارج از اروپا و آمریکا رفتار اخلاقی خواهند داشت.

من از الماس خونی و عاج خونی و طلای خونی از سایر نقاط آفریقا شنیده ام. اما در پادشاهی اکپتیاما، من تأثیر غیرقابل توضیح تخریب محیطی و اجتماعی بی‌رویه را می‌بینم و در آن زندگی می‌کنم که نفت و گاز خون که توسط شل در دلتای نیجر نیجریه مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. مثل این است که یکی از ما در گوشه ای از این ساختمان آتش می زنیم و معتقدیم که در امان است. اما در نهایت ساختمان با کباب کردن آتش افروز نیز خواهد سوخت. منظورم این است که بگویم تغییر اقلیم واقعی است. و همه ما در آن هستیم. قبل از اینکه اثر آخرالزمانی آن شتاب کامل غیرقابل برگشتی پیدا کند، باید سریع کاری انجام دهیم.

نتیجه

در پایان، مجدداً تأکید می کنم که مردم بومی و سنتی جهان می توانند در بهبود سیاره بیمار ما کمک کنند.

بیایید جمعی از افرادی را تصور کنیم که عاشق محیط زیست، حیوانات، پرندگان و همنوعان خود هستند. نه گردهمایی مداخله گران آموزش دیده، بلکه گردهمایی افرادی که به زنان، مردان، اعمال فرهنگی و اعتقادات دیگران و قداست زندگی احترام می گذارند تا صمیمانه درباره چگونگی بازگرداندن صلح در جهان گفتگو کنند. من گردهمایی از پول‌فروشان سنگدل و بی‌وجدان ترسناک را پیشنهاد نمی‌کنم، بلکه گردهمایی از رهبران شجاع مردم سنتی و بومی جهان را پیشنهاد می‌کنم که راه‌های برد-برد برای دستیابی به صلح در همه گوشه‌های جهان را بررسی می‌کنند. من معتقدم این باید راهی باشد.

مردم بومی می توانند به بهبود سیاره ما و ایجاد صلح در آن کمک کنند. من قویاً معتقدم که برای اینکه ترس، فقر و بیماری های فراگیر جهان ما برای همیشه پشت سر بگذارد، مجمع جهانی بزرگان باید سازمان ملل متحد جدید باشد.

شما چه فکر میکنید؟

متشکرم!

سخنرانی برجسته توسط رئیس موقت مجمع بزرگان جهان، اعلیحضرت سلطنتی، پادشاه بوبارای داکولو، آگادا چهارم، ایبناووی از پادشاهی اکپتیاما، ایالت بایلسا، نیجریه، در 6th کنفرانس بین المللی سالانه حل و فصل منازعات قومی و مذهبی و ایجاد صلح در 31 اکتبر 2019 در کالج مرسی - پردیس برونکس، نیویورک، ایالات متحده آمریکا برگزار شد.

اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

ادیان در ایگبولند: تنوع، ارتباط و تعلق

دین یکی از پدیده های اجتماعی-اقتصادی است که تأثیرات غیرقابل انکاری بر بشریت در هر جای دنیا دارد. به همان اندازه که مقدس به نظر می رسد، دین نه تنها برای درک وجود هر جمعیت بومی مهم است، بلکه در زمینه های بین قومی و توسعه ای نیز مرتبط است. شواهد تاریخی و قوم‌نگاری درباره مظاهر و نام‌گذاری‌های مختلف پدیده دین فراوان است. ملت ایگبو در جنوب نیجریه، در دو سوی رودخانه نیجر، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های فرهنگی کارآفرین سیاه‌پوست در آفریقا است، با شور مذهبی بی‌گمان که بر توسعه پایدار و تعاملات بین قومیتی در مرزهای سنتی آن دلالت دارد. اما چشم انداز مذهبی ایگبولند دائما در حال تغییر است. تا سال 1840، دین(های) غالب ایگبو بومی یا سنتی بود. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه آغاز شد، نیروی جدیدی آزاد شد که در نهایت منظره مذهبی بومی منطقه را دوباره پیکربندی کرد. مسیحیت رشد کرد تا سلطه این دومی را کوچک کند. قبل از صدمین سالگرد مسیحیت در ایگبولند، اسلام و دیگر مذاهب کمتر سلطه گر برای رقابت با ادیان بومی ایگبو و مسیحیت به وجود آمدند. این مقاله تنوع مذهبی و ارتباط عملکردی آن با توسعه هماهنگ در ایگبولند را دنبال می‌کند. داده های خود را از آثار منتشر شده، مصاحبه ها و مصنوعات می گیرد. این استدلال می‌کند که با ظهور مذاهب جدید، چشم‌انداز مذهبی ایگبو به تنوع و/یا سازگاری، یا برای فراگیری یا انحصار در میان ادیان موجود و در حال ظهور، برای بقای ایگبو ادامه خواهد داد.

اشتراک گذاری

ایجاد جوامع تاب‌آور: مکانیسم‌های پاسخگویی متمرکز بر کودک برای جامعه ایزدی پس از نسل‌کشی (2014)

این مطالعه بر دو راه متمرکز است که از طریق آنها می توان مکانیسم های پاسخگویی را در جامعه ایزدی پس از نسل کشی دنبال کرد: قضایی و غیر قضایی. عدالت انتقالی یک فرصت منحصر به فرد پس از بحران برای حمایت از انتقال یک جامعه و تقویت حس انعطاف پذیری و امید از طریق یک حمایت استراتژیک و چند بعدی است. در این نوع فرآیندها رویکرد "یک اندازه متناسب با همه" وجود ندارد، و این مقاله چندین فاکتور اساسی را در ایجاد زمینه‌ای برای رویکردی مؤثر نه تنها برای حفظ اعضای دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در نظر می‌گیرد. پاسخگوی جنایات خود علیه بشریت هستند، اما برای توانمندسازی اعضای ایزدی، به ویژه کودکان، برای بازیابی احساس استقلال و امنیت. در انجام این کار، محققان استانداردهای بین المللی تعهدات حقوق بشری کودکان را ارائه می کنند و مشخص می کنند که در زمینه عراق و کردستان مرتبط است. سپس، با تجزیه و تحلیل درس‌های آموخته‌شده از مطالعات موردی سناریوهای مشابه در سیرالئون و لیبریا، این مطالعه مکانیسم‌های پاسخگویی میان رشته‌ای را توصیه می‌کند که حول تشویق مشارکت و حمایت از کودکان در بافت یزدی متمرکز شده‌اند. راه های خاصی که از طریق آنها کودکان می توانند و باید در آن شرکت کنند فراهم شده است. مصاحبه‌ها در کردستان عراق با هفت کودک بازمانده از اسارت داعش باعث شد تا حساب‌های دست اول از شکاف‌های فعلی در رسیدگی به نیازهای آنها پس از اسارت مطلع شود و منجر به ایجاد پروفایل‌های شبه‌نظامی داعش شد که متهمان ادعایی را به نقض خاص قوانین بین‌المللی مرتبط می‌کرد. این توصیفات بینش منحصر به فردی از تجربه بازمانده جوان ایزدی به دست می دهد، و هنگامی که در زمینه های مذهبی، اجتماعی و منطقه ای گسترده تر تجزیه و تحلیل شود، در گام های بعدی کل نگر وضوح ارائه می دهد. محققان امیدوارند که احساس فوریت را در ایجاد مکانیسم‌های عدالت انتقالی مؤثر برای جامعه ایزدی منتقل کنند و از بازیگران خاص و همچنین جامعه بین‌المللی بخواهند تا از صلاحیت جهانی استفاده کنند و تشکیل کمیسیون حقیقت و آشتی (TRC) را به عنوان یک کمیسیون ترویج دهند. روشی غیر تنبیهی که از طریق آن تجارب ایزدی ها را گرامی بدارید، همگی در عین احترام به تجربه کودک.

اشتراک گذاری