درگیری حجاب اسلامی در یک رستوران

چی شد؟ پیشینه تاریخی درگیری

تضاد حجاب اسلامی یک درگیری سازمانی است که در یک رستوران مستقر در نیویورک بین مدیر کل رستوران و مدیر جلوی خانه (همچنین به عنوان هتل Maître d'Hôtel) رخ داد. مدیر جلو خانه زن جوان مسلمانی است که یکی از قدیمی ترین کارمندان این رستوران است که به دلیل اعتقادات و ارزش های مذهبی قوی خود در زمان استخدام توسط اولین مدیر کل این رستوران مجوز دریافت کرده است. رستورانی که چادر اسلامی (یا روسری) خود را سر کار ببندد. مدیر جلوی خانه اغلب در این رستوران به عنوان بهترین کارمند به دلیل اخلاق کاری، رابطه خوب با همکاران و مشتریان و تعهد به دستیابی به نتایج خوب شناخته می شود. با این حال، مالک رستوران اخیراً یک مدیر کل جدید (مرد) را برای جایگزینی مدیر کل مستعفی (که برای افتتاح رستوران خود در شهر دیگری استعفا داد) استخدام کرد. مدیر کل جدید چند روز قبل از تیراندازی جمعی سن برناردینو در کالیفرنیا استخدام شد. از آنجایی که این حمله تروریستی توسط دو تن از افراط گرایان اسلامی (یک زن و یک مرد) انجام شد، مدیر کل جدید رستوران به مدیر جلوی خانه دستور داد تا از پوشش اسلامی خود در محل کار خودداری کند. وی با بیان اینکه بیش از 6 سال است که حجاب خود را بدون هیچ مشکلی در رستوران می پوشد، از اطاعت از دستور مدیرکل خودداری کرد و به حجاب خود در محل کار خود ادامه داد. این منجر به درگیری جدی بین دو کارمند عالی رتبه رستوران - مدیر کل جدید از یک طرف و مدیر جلوی خانه از طرف دیگر شد.

داستان های یکدیگر – چگونه هر فرد موقعیت را درک می کند و چرا

مدیر کل داستان - مشکل اوست

موقعیت: مدیر جلوی خانه باید از پوشیدن حجاب اسلامی خود در این رستوران دست بردارد.

علاقه مندی ها:

امنیت ایمنی: من می خواهم مشتریان ما وقتی برای خوردن و نوشیدن به رستوران ما می آیند احساس امنیت کنند. دیدن یک مدیر مسلمان محجبه در رستوران ما ممکن است باعث شود مشتریان احساس ناراحتی، ناامنی و مشکوک کنند. افزایش حملات تروریستی اسلامی، به ویژه حمله تروریستی در رستورانی در پاریس، و تیراندازی جمعی در سن برناردینو در کالیفرنیا، بدون ذکر نگرانی هایی که حمله تروریستی 9 سپتامبر در اذهان نیویورکی ها ایجاد کرده است، ممکن است باعث شود. مشتریان وقتی شما را با حجاب مسلمان در رستوران ما می بینند احساس ناامنی می کنند.

نیازهای فیزیولوژیکی: من و خانواده ام برای نیازهای فیزیولوژیکی خود - مسکن، پوشاک، غذا، بیمه درمانی و غیره - به کارم در این رستوران وابسته هستیم. بنابراین، من می‌خواهم هر کاری انجام دهم تا مشتریان خود را راضی نگه داریم تا مشتریان قدیمی را حفظ کنیم و به مشتریان جدید انگیزه بدهم که برگردند. اگر مشتریان ما از آمدن منصرف شوند، رستوران ما بسته خواهد شد. من نمی خواهم شغلم را از دست بدهم.

تعلق / ما / روحیه تیمی: شما با پوشیدن حجاب اسلامی خود کاملاً با ما متفاوت به نظر می رسید و مطمئن هستم که احساس می کنید متفاوت هستید. من می خواهم شما احساس کنید که به اینجا تعلق دارید. که شما بخشی از ما هستید؛ و اینکه ما همه مثل هم هستیم اگر مثل ما لباس بپوشید، هم کارمندان و هم مشتریان نگاه متفاوتی به شما نخواهند داشت.

عزت نفس/احترام: من به دلیل سابقه، تجربه، مهارت های رهبری و قضاوت خوب، برای جایگزینی مدیر کل در حال خروج استخدام شدم. من به عنوان مدیر کل این رستوران از شما می خواهم که موقعیت من را تصدیق کنید، بدانید که مدیریت، عملیات و فعالیت های روزانه این رستوران بر عهده من است. من همچنین از شما می خواهم که به من و تصمیماتی که به نفع رستوران، کارمندان و مشتریان می گیرم احترام بگذارید.

رشد کسب و کار / سود / خودشکوفایی: علاقه من این است که هر کاری می توانم برای رشد این رستوران انجام دهم. اگر رستوران رشد کند و موفق باشد، همه ما از مزایای آن لذت خواهیم برد. من هم می خواهم در این رستوران بمانم به این امید که با سوابق مدیریتی خوبم بتوانم به سمت مدیریت منطقه ای ارتقا پیدا کنم.

داستان مدیر جلوی خانه - مشکل اوست:

موقعیت: من از پوشیدن حجاب اسلامی خود در این رستوران دست نمی کشم.

علاقه مندی ها:

امنیت ایمنی: پوشیدن حجاب اسلامی باعث می شود که در مقابل چشمان خدا (خدا) احساس امنیت کنم. خداوند وعده داده است که از زنانی که به قول او عمل می کنند با حجاب محافظت کند. حجاب حکم خدا برای حیا است و من باید آن را رعایت کنم. همچنین اگر حجابم را رعایت نکنم از سوی پدر و مادرم و جامعه ام تنبیه می شوم. حجاب هویت دینی و فرهنگی من است. حجاب همچنین از من در برابر آسیب های جسمی که ممکن است از جانب مردان یا زنان دیگر وارد شود محافظت می کند. بنابراین، پوشش اسلامی به من احساس امنیت می دهد و به من احساس امنیت و هدف می دهد.

نیازهای فیزیولوژیکی: من برای نیازهای فیزیولوژیکی خود به کارم در این رستوران وابسته هستم - مسکن، پوشاک، غذا، بیمه درمانی، تحصیل و غیره. می ترسم اگر اخراج شوم نتوانم نیازهای فوری خود را تامین کنم.

تعلق / ما / روحیه تیمی: من باید بدون در نظر گرفتن اعتقادات و اعتقادات مذهبی ام احساس کنم که در این رستوران پذیرفته شده ام. گاهی اوقات احساس می کنم مورد تبعیض قرار گرفته ام و بسیاری از کارمندان و مشتریان نوعی خصومت نسبت به من نشان می دهند. من می خواهم مردم احساس آزادی کنند و همانطور که هستم با من ارتباط برقرار کنند. من تروریست نیستم من فقط یک زن جوان مسلمان معمولی هستم که می خواهد به دین خود عمل کند و ارزش هایی را که از کودکی با آن بزرگ شده ام حفظ کند.

عزت نفس / احترام: من از شما نیاز دارم که به حق قانونی من برای ادای دینم احترام بگذارید. آزادی مذهب در قانون اساسی ایالات متحده ثبت شده است. بنابراین، من از شما می خواهم که به تصمیم آگاهانه من برای پوشیدن حجاب احترام بگذارید. اتفاقاً حجاب هم به من احساس زیبا و شادی و پاکی و راحتی می دهد. من همچنین از شما می خواهم که تمام تلاش ها و فداکاری هایی را که برای موفقیت و رشد این رستوران انجام داده ام قدردانی کنید. می خواهم مرا به عنوان یک فرد، یک زن معمولی مانند بقیه زنان این رستوران، و نه به عنوان یک تروریست بشناسید.

رشد کسب و کار / سود / خود شکوفایی: در 6 سال گذشته، من واقعاً و به طور حرفه ای کارم را انجام داده ام تا بتوانم در این رستوران بمانم و احتمالاً به یک موقعیت مدیریتی بالاتر ارتقا پیدا کنم. بنابراین، هدف من این است که به رشد این رستوران کمک کنم به این امید که همچنان از مزایای کار سخت خود بهره ببرم.

پروژه میانجیگری: مطالعه موردی میانجیگری که توسط ریحان اوگورجی، 2016

اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

ادیان در ایگبولند: تنوع، ارتباط و تعلق

دین یکی از پدیده های اجتماعی-اقتصادی است که تأثیرات غیرقابل انکاری بر بشریت در هر جای دنیا دارد. به همان اندازه که مقدس به نظر می رسد، دین نه تنها برای درک وجود هر جمعیت بومی مهم است، بلکه در زمینه های بین قومی و توسعه ای نیز مرتبط است. شواهد تاریخی و قوم‌نگاری درباره مظاهر و نام‌گذاری‌های مختلف پدیده دین فراوان است. ملت ایگبو در جنوب نیجریه، در دو سوی رودخانه نیجر، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های فرهنگی کارآفرین سیاه‌پوست در آفریقا است، با شور مذهبی بی‌گمان که بر توسعه پایدار و تعاملات بین قومیتی در مرزهای سنتی آن دلالت دارد. اما چشم انداز مذهبی ایگبولند دائما در حال تغییر است. تا سال 1840، دین(های) غالب ایگبو بومی یا سنتی بود. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه آغاز شد، نیروی جدیدی آزاد شد که در نهایت منظره مذهبی بومی منطقه را دوباره پیکربندی کرد. مسیحیت رشد کرد تا سلطه این دومی را کوچک کند. قبل از صدمین سالگرد مسیحیت در ایگبولند، اسلام و دیگر مذاهب کمتر سلطه گر برای رقابت با ادیان بومی ایگبو و مسیحیت به وجود آمدند. این مقاله تنوع مذهبی و ارتباط عملکردی آن با توسعه هماهنگ در ایگبولند را دنبال می‌کند. داده های خود را از آثار منتشر شده، مصاحبه ها و مصنوعات می گیرد. این استدلال می‌کند که با ظهور مذاهب جدید، چشم‌انداز مذهبی ایگبو به تنوع و/یا سازگاری، یا برای فراگیری یا انحصار در میان ادیان موجود و در حال ظهور، برای بقای ایگبو ادامه خواهد داد.

اشتراک گذاری

گرویدن به اسلام و ناسیونالیسم قومی در مالزی

این مقاله بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که بر ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی و برتری در مالزی تمرکز دارد. در حالی که ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی را می توان به عوامل مختلفی نسبت داد، این مقاله به طور خاص بر قانون تغییر مذهب اسلامی در مالزی و اینکه آیا این احساس برتری قومی مالایی را تقویت کرده است یا خیر، تمرکز دارد. مالزی کشوری چند قومیتی و مذهبی است که در سال 1957 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. مالایی ها به عنوان بزرگترین گروه قومی همواره دین اسلام را بخشی از هویت خود می دانند که آنها را از سایر اقوام که در دوران استعمار بریتانیا به کشور آورده شده اند جدا می کند. در حالی که اسلام دین رسمی است، قانون اساسی به سایر ادیان اجازه می دهد تا توسط مالزیایی های غیرمالایی، یعنی چینی ها و هندی ها، به صورت مسالمت آمیز انجام شوند. با این حال، قانون اسلامی که بر ازدواج مسلمانان در مالزی حاکم است، مقرر کرده است که غیر مسلمانان در صورت تمایل به ازدواج با مسلمانان باید به اسلام گرویدند. در این مقاله، من استدلال می کنم که قانون تغییر اسلام به عنوان ابزاری برای تقویت احساسات ملی گرایی قومی مالایی در مالزی استفاده شده است. داده های اولیه بر اساس مصاحبه با مسلمانان مالایی که با غیرمالایی ها ازدواج کرده اند جمع آوری شد. نتایج نشان داده است که اکثر مصاحبه شوندگان مالایی، گرویدن به اسلام را آن گونه که دین اسلام و قوانین ایالتی لازم است، ضروری می دانند. علاوه بر این، آنها همچنین دلیلی برای مخالفت غیرمالایی‌ها با گرویدن به اسلام نمی‌بینند، زیرا پس از ازدواج، فرزندان به طور خودکار طبق قانون اساسی، که دارای موقعیت و امتیازات نیز می‌باشد، مالایی محسوب می‌شوند. دیدگاه‌های غیرمالایی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند بر اساس مصاحبه‌های ثانویه است که توسط دانشمندان دیگر انجام شده است. از آنجایی که مسلمان بودن با مالایی بودن همراه است، بسیاری از غیرمالایی‌هایی که تغییر مذهب داده‌اند احساس هویت مذهبی و قومیتی خود را از دست داده‌اند و برای پذیرش فرهنگ قومیتی مالایی احساس فشار می‌کنند. در حالی که تغییر قانون تبدیل ممکن است دشوار باشد، گفتگوهای باز بین ادیان در مدارس و بخش های دولتی ممکن است اولین گام برای مقابله با این مشکل باشد.

اشتراک گذاری