ازدواج مسلمان و بودایی در لاداخ

چی شد؟ پیشینه تاریخی درگیری

خانم استانزین سالدون (شفاه آقا کنونی) یک زن بودایی از له، لاداخ، شهری است که عمدتاً بودایی هستند. آقای مرتضی آقا یک مرد مسلمان اهل کارگیل، لداخ، شهری است که اکثراً شیعه هستند.

شفاه و مرتضی در سال 2010 در اردوگاهی در کارگیل با هم آشنا شدند. آنها توسط برادر مرتضی معرفی شدند. آنها سال ها با هم ارتباط برقرار کردند و علاقه شفاه به اسلام شروع به افزایش کرد. در سال 2015، شفاه دچار سانحه رانندگی شد. او متوجه شد که عاشق مرتضی است و از او خواستگاری کرد.

در آوریل 2016، شفاه رسماً به اسلام گروید و نام «شیفا» (تغییر شده از بودایی «ستانزین») را به خود گرفت. در ژوئن/ژوئیه 2016، آنها از عموی مرتضی خواستند تا برای آنها مراسم ازدواج مخفیانه انجام دهد. او این کار را کرد و در نهایت خانواده مرتضی متوجه شدند. آنها ناراضی بودند، اما با ملاقات با شفاه، او را به خانواده پذیرفتند.

خبر ازدواج به زودی به خانواده بودایی شفاه در له رسید و آنها از این ازدواج و اینکه او بدون رضایت آنها با مردی (مسلمان) ازدواج کرده بود به شدت عصبانی شدند. او در دسامبر 2016 از آنها دیدن کرد و این ملاقات احساسی و خشونت آمیز شد. خانواده شفاه او را نزد کشیشان بودایی بردند تا نظر او را تغییر دهند و آنها خواستار لغو این ازدواج شدند. در گذشته، برخی از ازدواج‌های مسلمان و بودایی در این منطقه به دلیل توافق طولانی مدت بین جوامع مبنی بر عدم ازدواج باطل شده بود.

در ژوئیه 2017، این زوج تصمیم گرفتند ازدواج خود را در دادگاه ثبت کنند تا امکان لغو آن وجود نداشته باشد. شفاه این را در سپتامبر 2017 به خانواده اش گفت. آنها با مراجعه به پلیس پاسخ دادند. علاوه بر این، انجمن بودایی لاداخ (LBA) اولتیماتومی به کارگیل تحت سلطه مسلمانان صادر کرد و از آنها درخواست کرد که شفاه را به له بازگردانند. در سپتامبر 2017، این زوج یک عروسی مسلمان در کارگیل برگزار کردند و خانواده مرتضی نیز در آن حضور داشتند. هیچ یک از خانواده شفاه حضور نداشتند.

LBA اکنون تصمیم گرفته است به نارندرا مودی، نخست وزیر هند مراجعه کند تا از دولت بخواهد تا به مشکل رو به رشد لاداخ رسیدگی کند: زنان بودایی فریب خورده و از طریق ازدواج به اسلام گرویدند. آنها احساس می کنند که دولت ایالت جامو و کشمیر به طور مداوم این مشکل را نادیده گرفته است و با این کار، دولت در تلاش است تا این منطقه را از وجود بودایی ها پاک کند.

داستان های یکدیگر – چگونه هر فرد موقعیت را درک می کند و چرا؟

حزب اول: شفاه و مرتضی

داستان آنها - ما عاشق هستیم و باید آزاد باشیم که بدون مشکل با یکدیگر ازدواج کنیم.

موقعیت: ما طلاق نخواهیم گرفت و شفاه به بودیسم باز نمی گردد یا به له باز نمی گردد.

علاقه مندی ها:

امنیت ایمنی: من (شفا) با خانواده مرتضی احساس امنیت و آرامش می کنم. وقتی به ملاقاتم رفتم از طرف خانواده ام احساس خطر کردم و وقتی مرا نزد کشیش بودایی بردی ترسیدم. غوغایی که بر سر ازدواج ما به وجود آمده است، زندگی آرام را دشوار کرده است و همیشه مورد آزار خبرنگاران و مردم قرار می گیریم. در نتیجه ازدواج ما بین بودایی ها و مسلمانان خشونت رخ داده است و احساس خطر عمومی وجود دارد. من باید احساس کنم که این خشونت و تنش تمام شده است.

فیزیولوژیکی: ما به عنوان یک زن و شوهر با هم خانه ای ساخته ایم و برای نیازهای فیزیولوژیکی خود به هم متکی هستیم: مسکن، درآمد و .... می دانیم که خانواده مرتضی اگر اتفاق بدی بیفتد از ما حمایت می کنند و ما می خواهیم این وضعیت ادامه داشته باشد.

تعلق: من (شفا) از طرف جامعه مسلمانان و خانواده مرتضی احساس پذیرش می کنم. من از طرف جامعه بودایی و خانواده‌ام احساس طرد شدن می‌کنم، زیرا آنها نسبت به این ازدواج واکنش بدی نشان داده‌اند و به عروسی من نیامده‌اند. من باید احساس کنم که هنوز مورد علاقه خانواده ام و جامعه بودایی در له هستم.

عزت نفس/احترام: ما بزرگسال هستیم و در تصمیم گیری خود آزادیم. شما باید به ما اعتماد کنید تا تصمیماتی را که برای خودمان درست است بگیریم. مسلمانان و بودایی ها باید بتوانند به یکدیگر تکیه کنند و از یکدیگر حمایت کنند. ما باید احساس کنیم که تصمیم ما برای ازدواج مورد احترام است و عشق ما نیز مورد احترام است. من (شفا) نیز باید احساس کنم که تصمیم من برای مسلمان شدن کاملاً فکر شده و تصمیم خودم بوده است، نه اینکه مجبور به انجام آن شده باشم.

رشد/سود/خودشکوفایی کسب و کار: ما امیدواریم که ازدواج ما بتواند پلی بین خانواده های مسلمان و بودایی ایجاد کند و به اتصال دو شهر ما کمک کند.

حزب 2: خانواده بودایی شیفا

داستان آنها - ازدواج شما توهین به دین، سنت ها و خانواده ما است. باید باطل شود.

موقعیت: شما باید یکدیگر را ترک کنید و شفاه باید به له بازگردد و به بودیسم بازگردد. او در این مورد فریب خورد.

علاقه مندی ها:

امنیت ایمنی: زمانی که در کارگیل هستیم از سوی مسلمانان احساس خطر می کنیم و آرزو می کنیم که مسلمانان شهر ما (له) را ترک کنند. خشونت به دلیل ازدواج شما رخ داده است و فسخ آن باعث آرامش مردم می شود. باید بدانیم که این تنش حل خواهد شد.

فیزیولوژیکی: وظیفه ما به عنوان خانواده شما تأمین مایحتاج شما (شفاف) است و شما ما را با اجازه ندادن به این ازدواج سرزنش کرده اید. ما باید احساس کنیم که شما نقش ما را به عنوان والدین خود تصدیق می کنید و تمام آنچه به شما داده ایم قابل قدردانی است.

تعلق: جامعه بودایی باید با هم بمانند و از هم پاشیده است. برای ما شرم آور است که همسایگان خود را ببینیم که بدانیم شما از دین و جامعه ما رفته اید. ما باید احساس کنیم که جامعه بودایی ما را پذیرفته است و می خواهیم آنها بدانند که ما یک دختر بودایی خوب تربیت کرده ایم.

عزت نفس/احترام: تو به عنوان دختر ما باید برای ازدواج از ما اجازه می گرفتی. ما ایمان و سنت خود را به شما منتقل کرده‌ایم، اما شما با اسلام آوردن و بریدن ما از زندگی خود آن را رد کردید. شما به ما بی احترامی کردید و ما باید احساس کنیم که شما این را درک می کنید و از این کار متاسفید.

رشد/سود/خودشکوفایی کسب و کار: مسلمانان در منطقه ما در حال قدرتمندتر شدن هستند و بودایی ها به دلایل سیاسی و اقتصادی باید کنار هم بمانند. ما نمی توانیم جناح یا مخالف داشته باشیم. ازدواج و تغییر مذهب شما بیانیه بزرگتری درباره نحوه رفتار با بوداییان در منطقه ما می دهد. دیگر زنان بودایی فریب خورده اند تا با مسلمانان ازدواج کنند و زنان ما را می دزدند. دین ما در حال نابودی است. ما باید بدانیم که این دیگر تکرار نخواهد شد و جامعه بودایی ما قوی خواهد ماند.

پروژه میانجیگری: مطالعه موردی میانجیگری که توسط هیلی رز گلاهولت، 2017

اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

گرویدن به اسلام و ناسیونالیسم قومی در مالزی

این مقاله بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که بر ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی و برتری در مالزی تمرکز دارد. در حالی که ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی را می توان به عوامل مختلفی نسبت داد، این مقاله به طور خاص بر قانون تغییر مذهب اسلامی در مالزی و اینکه آیا این احساس برتری قومی مالایی را تقویت کرده است یا خیر، تمرکز دارد. مالزی کشوری چند قومیتی و مذهبی است که در سال 1957 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. مالایی ها به عنوان بزرگترین گروه قومی همواره دین اسلام را بخشی از هویت خود می دانند که آنها را از سایر اقوام که در دوران استعمار بریتانیا به کشور آورده شده اند جدا می کند. در حالی که اسلام دین رسمی است، قانون اساسی به سایر ادیان اجازه می دهد تا توسط مالزیایی های غیرمالایی، یعنی چینی ها و هندی ها، به صورت مسالمت آمیز انجام شوند. با این حال، قانون اسلامی که بر ازدواج مسلمانان در مالزی حاکم است، مقرر کرده است که غیر مسلمانان در صورت تمایل به ازدواج با مسلمانان باید به اسلام گرویدند. در این مقاله، من استدلال می کنم که قانون تغییر اسلام به عنوان ابزاری برای تقویت احساسات ملی گرایی قومی مالایی در مالزی استفاده شده است. داده های اولیه بر اساس مصاحبه با مسلمانان مالایی که با غیرمالایی ها ازدواج کرده اند جمع آوری شد. نتایج نشان داده است که اکثر مصاحبه شوندگان مالایی، گرویدن به اسلام را آن گونه که دین اسلام و قوانین ایالتی لازم است، ضروری می دانند. علاوه بر این، آنها همچنین دلیلی برای مخالفت غیرمالایی‌ها با گرویدن به اسلام نمی‌بینند، زیرا پس از ازدواج، فرزندان به طور خودکار طبق قانون اساسی، که دارای موقعیت و امتیازات نیز می‌باشد، مالایی محسوب می‌شوند. دیدگاه‌های غیرمالایی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند بر اساس مصاحبه‌های ثانویه است که توسط دانشمندان دیگر انجام شده است. از آنجایی که مسلمان بودن با مالایی بودن همراه است، بسیاری از غیرمالایی‌هایی که تغییر مذهب داده‌اند احساس هویت مذهبی و قومیتی خود را از دست داده‌اند و برای پذیرش فرهنگ قومیتی مالایی احساس فشار می‌کنند. در حالی که تغییر قانون تبدیل ممکن است دشوار باشد، گفتگوهای باز بین ادیان در مدارس و بخش های دولتی ممکن است اولین گام برای مقابله با این مشکل باشد.

اشتراک گذاری

ادیان در ایگبولند: تنوع، ارتباط و تعلق

دین یکی از پدیده های اجتماعی-اقتصادی است که تأثیرات غیرقابل انکاری بر بشریت در هر جای دنیا دارد. به همان اندازه که مقدس به نظر می رسد، دین نه تنها برای درک وجود هر جمعیت بومی مهم است، بلکه در زمینه های بین قومی و توسعه ای نیز مرتبط است. شواهد تاریخی و قوم‌نگاری درباره مظاهر و نام‌گذاری‌های مختلف پدیده دین فراوان است. ملت ایگبو در جنوب نیجریه، در دو سوی رودخانه نیجر، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های فرهنگی کارآفرین سیاه‌پوست در آفریقا است، با شور مذهبی بی‌گمان که بر توسعه پایدار و تعاملات بین قومیتی در مرزهای سنتی آن دلالت دارد. اما چشم انداز مذهبی ایگبولند دائما در حال تغییر است. تا سال 1840، دین(های) غالب ایگبو بومی یا سنتی بود. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه آغاز شد، نیروی جدیدی آزاد شد که در نهایت منظره مذهبی بومی منطقه را دوباره پیکربندی کرد. مسیحیت رشد کرد تا سلطه این دومی را کوچک کند. قبل از صدمین سالگرد مسیحیت در ایگبولند، اسلام و دیگر مذاهب کمتر سلطه گر برای رقابت با ادیان بومی ایگبو و مسیحیت به وجود آمدند. این مقاله تنوع مذهبی و ارتباط عملکردی آن با توسعه هماهنگ در ایگبولند را دنبال می‌کند. داده های خود را از آثار منتشر شده، مصاحبه ها و مصنوعات می گیرد. این استدلال می‌کند که با ظهور مذاهب جدید، چشم‌انداز مذهبی ایگبو به تنوع و/یا سازگاری، یا برای فراگیری یا انحصار در میان ادیان موجود و در حال ظهور، برای بقای ایگبو ادامه خواهد داد.

اشتراک گذاری