درگیری نژادی در موسسه حقوقی
چی شد؟ پیشینه تاریخی درگیری
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، سابقه بیان اظهارات جنجالی نژادپرستانه و انجام اقداماتی را دارد که به طور گسترده به عنوان بازی با اضطراب های نژادی در ایالات متحده شناخته می شود. او آمارهای جعلی را در توییتر منتشر کرد و مدعی شد که سیاهپوستان آمریکایی مسئول اکثر قتلهای سفیدپوستان هستند و در سخنرانیها، به طور مداوم سیاهپوستان را با جنایات خشن مرتبط میدانست.
ورونیکا اخیراً یکی از بستگان خود را در یک جنایت خیابانی از دست داده است. هیچ کس نمی داند که چه کسی مسئول این قتل بوده است، اما بسیاری معتقدند که این یک فرد آفریقایی الاصل بوده است. چند مورد سرقت وجود داشته است و اخیراً یک جوان آفریقایی آمریکایی به این جرم دستگیر شده است. ورونیکا به تماشای بی پایان مردان جوان آفریقایی آمریکایی در حال قمار در خیابان عادت کرده است. او فکر می کند که آنها بیکار هستند و در مقابل کشورشان مسئول هستند. او شدیداً به اظهارات دونالد ترامپ اعتقاد دارد و احساس میکند که باید کارهای زیادی انجام شود تا اطمینان حاصل شود که همه آمریکاییهای آفریقایی تبار در یک خط قرار دارند.
لیزا یک مسئول پذیرش آمریکایی آفریقایی تبار در یک شرکت حقوقی معتبر است. او به دلیل داشتن قلب بزرگ توسط همه شناخته شده است و دوستش دارند. او به همه اهمیت می دهد و واقعاً به سلامت آنها اهمیت می دهد. او در کارش بسیار کارآمد است و روسایش او را دوست دارند. اکثر مشتریان لیزا را به عنوان کارآمدترین منشی در شرکت حقوقی می شناسند.
وکیل ورونیکا یک سند مهم برای لیزا گذاشت تا به ورونیکا بدهد. ورونیکا تصمیم گرفت بعد از ظهر از کنار شرکت حقوقی عبور کند و قبل از شرکت در جلسه ای که باید در همان زمان برگزار شود، آن را تحویل بگیرد. او انتظار نداشت زیاد طول بکشد و وقتی لیزا وقت خود را صرف پاسخ دادن به تماسی کرد که فکر نمی کرد مهم باشد، آشفته شد. ورونیکا همچنین احساس می کرد که به عنوان یکی از مشتریان مهم آنها باید با دقت زیادی از او مراقبت کرد.
دوست لیزا، دربی، آن روز سر کار نیامد و لیزا نگران او بود. دربی شوهر خشن دارد و لیزا نمی دانست این بار چه اتفاقی می افتد. او عمیقا امیدوار بود که دربی خوب باشد. لیزا که چندین بار تلفن دربی را امتحان کرده بود، سرانجام تقریباً در همان زمانی که ورونیکا وارد شد، از او تماس گرفت. لیزا ورود ورونیکا را ندید و بنابراین او به تماس پاسخ داد. لیزا حالش را از دربی پرسید و توضیح داد که سعی کرده به او برسد. او به تمام حرف های دربی گوش داد. ورونیکا از مکالمه به دست آورد: «اوه هان من فقط تو را چک می کردم.» بقیه چیزها تار بود زیرا ورونیکا بلافاصله تصور کرد که لیزا مشغول شایعه پراکنی تلفنی است و کار خود را جدی نمی گیرد.
ورونیکا عکس «افریقایی ها» را گرفت. او آن را با جامعه آفریقایی آمریکایی داشت. "متاسفم، چی گفتی؟" لیزا ناگهان با عصبانیت پرسید. او با تمام نگرش منفی مردم به جامعه آفریقایی آمریکایی و برخی رفتارهای ناعادلانه ای که احساس می کرد با او مواجه شده بود، آن را داشت. اما هیچ وقت اینقدر بد نبود.
"شما باید به مشتریانی که می شناسید رسیدگی کنید، صادقانه بگویم، همه وقت برای شایعات ندارند. افرادی هستند که در واقع کار می کنند و زندگی را جدی می گیرند تا خانواده خود را تامین کنند. شما باید به آن فکر کنید. من برای سندی که آقای لمبرت امروز صبح پشت سر گذاشت اینجا هستم.
«متاسفم، خانم، آقای لمبرت هیچ سندی از خود نگذاشته است». لیزا با قیافهای مبهم گفت که به هیچ وجه به این زن کمک نکند. او باید از خود شخص دیگری بخواهد که به او کمک کند.
ورونیکا به شدت ناراحت شد. این خانم نه تنها در اشتباه بود، بلکه اکنون از رسیدگی به او خودداری می کرد. او در بسیاری از کارها به این شرکت اعتماد کرده بود و اکنون توسط یک زن با اخلاق نادیده گرفته شده بود.
حالا اینجا گوش کن، لطفا وقت من را تلف نکن. اگر آن سند را به من ندهی، مجبور می شوم از شما شکایت کنم.
این شرکت با این اتفاق بین سختکوش ترین کارمند خود و یکی از مهم ترین مشتریان خود آشنا شد. اگر حل نشود، مستقیماً بر شرکت تأثیر می گذارد.
داستان های یکدیگر - چگونه هر فرد موقعیت را درک می کند و چرا
داستان لیزا - این زن با بی احترامی به من و توهین به نژاد من از بین نمی رود. این باید متوقف شود.
موقعیت: او باید عذرخواهی کند.
علاقه مندی ها:
امنیت ایمنی: مهم است که من قاطع باشم و از خودم و دیگران در برابر رفتارهای نژادپرستانه در همه اشکال محافظت کنم. با چیزی کوچک شروع می شود و اگر کنترل نشود بدتر می شود. اگر الان سر پا نشوم ممکن است بدتر شود.
نیازهای گروه: همچنین محیط در حال حاضر کاملاً متشنج است. ما نمی توانیم به مردم اجازه دهیم که فرضیات منفی در مورد ما ایجاد کنند.
عزت نفس و احترام: من نمی توانم اجازه دهم این زن با من بی ادب باشد و به لبخند زدن با او ادامه می دهم. نشانه ضعف و بندگی من خواهد بود. من یک انسان با وقار هستم و باید با احترام رفتار شود.
نیازهای روانی: من کارهای بسیار خوبی برای این موسسه حقوقی انجام می دهم و بسیار متعهد هستم. کمترین انتظاری که می توانم داشته باشم این است که با من با مهربانی و احترام رفتار شود. مهم نیست که او چقدر مشتری مهم است، من نیز سال ها به این شرکت وقت داده ام.
امنیت شغلی: من نمی توانم در یک محیط خصمانه به کار ادامه دهم. اگر در مقابل این خانم ایستادگی نکنم زندگی کاری من غیر قابل تحمل می شود و در نهایت مجبور می شوم کارم را ترک کنم. من نمی توانم بدون کار باشم و عاشق این کار هستم.
داستان ورونیکا - این خانم فقط یک آمریکایی آفریقایی تبار دیگر است که فضا را اشغال کرده و زندگی ما را سخت می کند. من مجبور نیستم این را تحمل کنم. وقت آن است که یک یا دو درس یاد بگیرند.
موقعیت: او باید اخراج شود.
علاقه مندی ها:
امنیت ایمنی: اگر رفتار مردم آفریقایی آمریکایی در جامعه خود را بررسی نکنیم، آنها از کنترل خارج خواهند شد و ما بهای آن را خواهیم پرداخت. من قبلاً پسر عمویم را از دست داده ام که می داند چه اتفاقی ممکن است برای من بیفتد. ما دیگر در این محیط امن نیستیم.
مالی: من به یک موسسه حقوقی نیاز دارم که از کسب و کار من مراقبت کند. من نمی توانم با کسی برخورد کنم که نگرش زیادی دارد و کار او را جدی نمی گیرد. تجارت من به این بستگی دارد.
نیازهای روانی: من باید به این زن نشان دهم که باید کارش را جدی بگیرد و دیگر هیچ وقت من را بدیهی نگیرد. من یکی از مشتریان مهم این شرکت هستم. او باید این را تصدیق کند.
پروژه میانجیگری: مطالعه موردی میانجیگری که توسط هلگا آکائو، 2018