دین و خشونت: مجموعه سخنرانی های تابستانی 2016

کلی جیمز کلارک

دین و خشونت در رادیو ICERM در روز شنبه 30 ژوئیه 2016 ساعت 2 بعد از ظهر به وقت شرقی (نیویورک) پخش شد.

مجموعه سخنرانی های تابستانی 2016

تم: "دین و خشونت؟"

کلی جیمز کلارک

مدرس مهمان: کلی جیمز کلارک, Ph.D., پژوهشگر ارشد در موسسه بین ادیان کافمن در دانشگاه ایالتی گراند ولی در گراند راپیدز، MI; استاد برنامه افتخارات کالج بروکس؛ و نویسنده و ویراستار بیش از بیست کتاب و همچنین نویسنده بیش از پنجاه مقاله.

متن سخنرانی

ریچارد داوکینز، سام هریس و مارتن بودری ادعا می کنند که مذهب و مذهب به تنهایی داعش و افراط گرایان داعشی را به خشونت برمی انگیزد. آنها ادعا می کنند که عوامل دیگری مانند محرومیت اجتماعی-اقتصادی، بیکاری، پیشینه خانوادگی مشکل دار، تبعیض و نژادپرستی بارها رد شده اند. آنها استدلال می کنند که مذهب نقش انگیزشی اصلی را در تحریک خشونت افراطی بازی می کند.

از آنجایی که این ادعا که مذهب نقش انگیزشی کمتری در خشونت افراط گرایان ایفا می کند از نظر تجربی به خوبی پشتیبانی می شود، فکر می کنم ادعاهای داوکینز، هریس و بودری مبنی بر اینکه مذهب و مذهب به تنهایی داعش و افراط گرایان مانند داعش را به خشونت برمی انگیزد، به طرز خطرناکی ناآگاه است.

بیایید با ناآگاه شروع کنیم.

به راحتی می توان فکر کرد که مشکلات در ایرلند مذهبی بود، زیرا، می دانید، این مشکلات شامل پروتستان ها در مقابل کاتولیک ها بود. اما دادن نام‌های مذهبی به طرفین، منابع واقعی درگیری را پنهان می‌کند - تبعیض، فقر، امپریالیسم، خودمختاری، ملی‌گرایی و شرم. هیچ کس در ایرلند بر سر آموزه های الهیاتی مانند استعمار یا توجیه (احتمالاً نمی توانستند تفاوت های الهیاتی خود را توضیح دهند) مبارزه نمی کرد. به راحتی می توان فکر کرد که نسل کشی بوسنیایی بیش از 40,000 مسلمان با انگیزه تعهد مسیحی بود (قربانیان مسلمان توسط صرب های مسیحی کشته شدند). اما این نام‌های راحت نادیده می‌گیرند (الف) اینکه باور مذهبی پس از کمونیستی چقدر سطحی بود و مهم‌تر از آن، (ب) دلایل پیچیده‌ای مانند طبقه، سرزمین، هویت قومی، محرومیت اقتصادی و ملی‌گرایی.

همچنین به راحتی می توان فکر کرد که انگیزه اعضای داعش و القاعده اعتقاد مذهبی است، اما…

سرزنش این گونه رفتارها به دین، مرتکب خطای انتساب اساسی می شود: نسبت دادن علت رفتار به عوامل درونی مانند ویژگی ها یا گرایش های شخصیتی، در حالی که عوامل بیرونی و موقعیتی را به حداقل می رساند یا نادیده می گیرد. به عنوان مثال: اگر دیر رسیدم، تاخیرم را به یک تماس تلفنی مهم یا ترافیک سنگین نسبت می دهم، اما اگر دیر کردید، آن را به یک نقص شخصیتی (تک) نسبت می دهم (شما غیرمسئول هستید) و دلایل احتمالی کمک کننده خارجی را نادیده می گیرم. . بنابراین، زمانی که اعراب یا مسلمانان مرتکب یک عمل خشونت‌آمیز می‌شوند، ما فوراً باور می‌کنیم که ناشی از ایمان رادیکال آنهاست، در حالی که علل احتمالی و حتی احتمالی مؤثر را نادیده می‌گیریم.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

چند دقیقه پس از قتل عام همجنس‌بازان توسط عمر متین در اورلاندو، قبل از اینکه بفهمد او در جریان حمله با داعش بیعت کرده است، او را تروریست نامیدند. تعهد به وفاداری به داعش این معامله را برای اکثر مردم امضا کرد - او یک تروریست بود که انگیزه آن اسلام رادیکال بود. اگر یک سفیدپوست (مسیحی) 10 نفر را بکشد، دیوانه است. اگر یک مسلمان این کار را انجام دهد، یک تروریست است، دقیقاً یک چیز انگیزه دارد - ایمان افراطی او.

با این حال، متین، به هر حال، یک خشن، عصبانی، بدرفتار، مزاحم، بیگانه، نژادپرست، آمریکایی، مرد، همجنسگرا هراس بود. او احتمالاً دو قطبی بود. با دسترسی آسان به اسلحه. به گفته همسر و پدرش، او خیلی مذهبی نبود. بیعت‌های متعدد او با گروه‌های متخاصم مانند داعش، القاعده و حزب‌الله نشان می‌دهد که او از هیچ ایدئولوژی یا الهیات چندانی نمی‌دانست. سیا و اف بی آی هیچ ارتباطی با داعش پیدا نکرده اند. متین یک نژادپرست نفرت انگیز، خشن، (بیشتر) بی دین و همجنسگرا هراس بود که 50 نفر را در «شب لاتین» در باشگاه کشت.

در حالی که ساختار انگیزه برای متین تیره و تار است، عجیب است که باورهای مذهبی او (مانند آنها) را به یک وضعیت انگیزشی خاص ارتقا دهیم.

محمد عطا، رهبر حملات 9-11، یک یادداشت انتحاری به جا گذاشت که نشان دهنده وفاداری او به خدا بود:

پس خداوند را یاد کن که در کتابش فرموده است: «پروردگارا صبرت را بر ما فرو ریز و قدمهای ما را استوار گردان و ما را بر کفار پیروز گردان». و کلام او: «و تنها چیزی که گفتند پروردگارا، گناهان و زیاده‌روی‌های ما را ببخش و قدم‌های ما را استوار و ما را بر کفار پیروز فرما». و پیامبرش فرمود: «پروردگارا، تو کتاب را نازل کردی، ابرها را به حرکت در می‌آوری، ما را بر دشمنان پیروز می‌کنی، آنها را غلبه می‌کنی و ما را بر آنها پیروز می‌کنی». ما را پیروز کن و زمین زیر پای آنها را به لرزه در بیاور. برای خودت و همه برادرانت دعا کن که پیروز شوند و به اهدافشان بزنند و از خدا بخواه که در مقابل دشمن شهادت را نصیبت کند نه فرار از آن و به تو صبر عطا کند و این احساس را به تو عطا کند که هر اتفاقی برایت بیفتد برای او.

حتماً باید حرف عطا را قبول کنیم.

با این حال، عطا (همراه با تروریست های دیگرش) به ندرت در مسجد شرکت می کرد، تقریباً هر شب مهمانی می کرد، به شدت مشروب می خورد، کوکائین می کشید و گوشت خوک می خورد. به سختی چیز تسلیم مسلمانان است. هنگامی که دوست دختر استریپر او به رابطه آنها پایان داد، او به آپارتمان او نفوذ کرد و گربه و بچه گربه های او را کشت، آنها را شکافت و تکه تکه کرد و سپس اعضای بدن آنها را در سراسر آپارتمان پخش کرد تا بعداً آنها را پیدا کند. این باعث می شود که یادداشت خودکشی عطا بیشتر شبیه مدیریت شهرت باشد تا اعتراف پارسا. یا شاید امیدی ناامید بود که اعمال او به نوعی اهمیت کیهانی دست یابد که زندگی در غیر این صورت ناچیز او فاقد آن بود.

زمانی که لیدیا ویلسون، محقق مرکز حل منازعات غیرقابل حل در دانشگاه آکسفورد، اخیراً تحقیقات میدانی با زندانیان داعش انجام داد، آنها را "به طرز تاسف باری نسبت به اسلام ناآگاهانه" دید و قادر به پاسخگویی به سوالات مربوط به "قوانین شریعت، جهاد ستیزه جویانه، و خلافت.» پس تعجب آور نیست که وقتی یوسف سرور و محمد احمد جهادگران بدخواه هنگام سوار شدن به هواپیما در انگلیس دستگیر شدند، مقامات انگلیس در چمدان آنها کشف شدند. اسلام برای آدمک ها و قرآن برای آدمک ها.

در همان مقاله، ارین سالتمن، پژوهشگر ارشد مبارزه با افراط گرایی در موسسه گفتگوی استراتژیک، می گوید که «استخدام [داعش] با تمایلات ماجراجویی، فعالیت، عاشقانه، قدرت، تعلق همراه با تحقق معنوی بازی می کند».

واحد علوم رفتاری MI5 انگلستان در گزارشی به بیرون درز کرد نگهبان، فاش کرد که، «تعداد زیادی از کسانی که در تروریسم دخیل هستند، به دور از اینکه متعصب مذهبی باشند، به طور منظم ایمان خود را انجام نمی دهند. بسیاری فاقد سواد مذهبی هستند و می توانند. . . به عنوان مبتدیان مذهبی تلقی شوند.» در واقع، گزارش استدلال می‌کند که «هویت مذهبی تثبیت‌شده در واقع در برابر رادیکال‌سازی خشونت‌آمیز محافظت می‌کند».

چرا MI5 انگلستان فکر می کند که مذهب عملاً هیچ نقشی در افراط گرایی بازی نمی کند؟

هیچ مشخصات واحد و کاملاً ثابتی از تروریست ها وجود ندارد. برخی فقیر هستند، برخی نه. برخی بیکارند، برخی بیکارند. برخی تحصیلات ضعیفی دارند، برخی نه. برخی از نظر فرهنگی منزوی هستند، برخی نه.

با این حال، این نوع عوامل خارجی، در حالی که نه ضروری هستند و نه به طور مشترک کافی، do در برخی افراد تحت شرایط خاص به رادیکال شدن کمک می کند. هر افراطی مشخصات اجتماعی-روانی منحصر به فرد خود را دارد (که شناسایی آنها را تقریباً غیرممکن می کند).

در بخش‌هایی از آفریقا، با نرخ بیکاری بسیار بالا برای جوانان 18 تا 34 ساله، داعش افراد بیکار و فقیر را هدف قرار می‌دهد. داعش حقوق ثابت، شغل معنادار، غذا برای خانواده‌هایشان و فرصتی برای ضربه زدن به کسانی که به‌عنوان سرکوبگر اقتصادی در نظر گرفته می‌شوند، ارائه می‌دهد. در سوریه بسیاری از افراد جذب شده صرفاً برای سرنگونی رژیم شریر اسد به داعش می پیوندند. جنایتکاران آزاد شده داعش را مکانی مناسب برای پنهان شدن از گذشته خود می دانند. انگیزه فلسطینی ها غیرانسانی کردن زندگی به عنوان شهروندان درجه دوم فاقد قدرت در یک دولت آپارتاید است.

در اروپا و آمریکا، جایی که اکثر افراد جذب شده را مردان جوان تحصیل کرده و طبقه متوسط ​​تشکیل می دهند، انزوای فرهنگی عامل شماره یک در سوق دادن مسلمانان به سمت افراط گرایی است. مسلمانان جوان و از خود بیگانه جذب رسانه های زیرک می شوند که ماجراجویی و شکوه را به زندگی خسته کننده و به حاشیه رانده شده آنها ارائه می کنند. انگیزه مسلمانان آلمان ماجراجویی و بیگانگی است.

دوران گوش دادن به موعظه های خسته کننده و یکنواخت اسامه بن لادن مدت هاست گذشته است. استخدام‌کنندگان بسیار ماهر داعش از رسانه‌های اجتماعی و تماس شخصی (از طریق اینترنت) برای ایجاد پیوندهای شخصی و جمعی مسلمانان ناراضی استفاده می‌کنند که سپس وسوسه می‌شوند تا زندگی روزمره و بی‌معنای خود را ترک کنند و با هم برای یک هدف نجیب بجنگند. یعنی آنها با احساس تعلق و جستجو برای اهمیت انسانی انگیزه دارند.

ممکن است تصور شود که رویاهای باکره های پس از مرگ به ویژه برای خشونت مفید است. اما تا آنجایی که منفعت بیشتری برمی‌آید، تقریباً هر ایدئولوژی جواب می‌دهد. در واقع، ایدئولوژی‌های غیرمذهبی در قرن بیستم بسیار بیشتر از مجموع خشونت‌های مذهبی با انگیزه در تاریخ بشر باعث رنج و مرگ شدند. آلمان آدولف هیتلر بیش از 20،10,000,000،60,000,000 انسان بی گناه را کشت، در حالی که جنگ جهانی دوم شاهد مرگ 40,000,000،80,000,000،XNUMX نفر بود (با مرگ و میرهای بسیار بیشتر ناشی از بیماری های مربوط به جنگ و قحطی). پاکسازی ها و قحطی ها در رژیم جوزف استالین میلیون ها نفر را کشت. تخمین زده می شود که تعداد کشته شدگان مائو تسه تونگ از XNUMX،XNUMX،XNUMX تا XNUMX،XNUMX،XNUMX متغیر باشد. سرزنش کنونی مذهب، آمار تلفات سرسام آور ایدئولوژی های سکولار را نادیده می گیرد.

زمانی که انسان ها احساس کنند به یک گروه تعلق دارند، برای برادران و خواهران خود در گروه دست به هر کاری می زنند، حتی مرتکب ظلم می شوند. من دوستی دارم که برای آمریکا در عراق جنگید. او و دوستانش به طور فزاینده ای نسبت به مأموریت ایالات متحده در عراق بدبین شدند. اگرچه او دیگر از نظر ایدئولوژیک به اهداف ایالات متحده متعهد نبود، اما به من گفت که برای اعضای گروهش هر کاری انجام می داد، حتی جان خود را فدا می کرد. اگر کسی بتواند این پویایی را افزایش می دهد شناسایی نکردن با کسانی که در گروه خود نیستند و آنها را از انسانیت خارج می کند.

اسکات آتران، انسان شناس، که بیش از هر محقق غربی با تروریست ها و خانواده های آنها صحبت کرده است، با این موضوع موافق است. وی در شهادت سنای آمریکا در سال 2010 گفت: «آنچه امروز الهام‌بخش مرگ‌بارترین تروریست‌های جهان می‌شود، قرآن یا آموزه‌های دینی نیست، بلکه انگیزه‌ای هیجان‌انگیز و دعوت به اقدامی است که نوید شکوه و عزت را در نظر دوستان می‌دهد. و از طریق دوستان، احترام و یاد ابدی در جهان گسترده تر.» او گفت جهاد "مهیج، باشکوه و باحال" است.

هاروی وایت هاوس آکسفورد یک تیم بین المللی متشکل از دانشمندان برجسته را در مورد انگیزه های از خودگذشتگی شدید هدایت کرد. آنها دریافتند که افراط گرایی خشونت آمیز با انگیزه مذهب نیست، بلکه انگیزه آن آمیختگی با گروه است.

هیچ مشخصات روانی تروریست امروزی وجود ندارد. آنها دیوانه نیستند، اغلب تحصیلکرده هستند و بسیاری از آنها وضعیت نسبتاً خوبی دارند. آنها، مانند بسیاری از جوانان، با احساس تعلق، میل به یک زندگی هیجان انگیز و معنادار، و از خود گذشتگی به هدفی بالاتر برانگیخته می شوند. ایدئولوژی افراطی گرچه غیرعامل نیست، اما معمولاً در فهرست انگیزه ها قرار دارد.

من گفتم که نسبت دادن خشونت افراطی بیشتر به مذهب به طرز خطرناکی ناآگاهانه است. من نشان دادم که چرا این ادعا ناآگاه است. برو به قسمت خطرناک

تداوم این افسانه که مذهب عامل اصلی تروریسم است به درد داعش می خورد و مانع از به رسمیت شناختن مسئولیت ما در ایجاد شرایط برای داعش می شود.

کتاب بازی داعش، جالب است که قرآن نیست، این است مدیریت ناخودآگاه (ادرات التوحوش). استراتژی درازمدت داعش ایجاد چنان هرج و مرج است که تسلیم شدن در برابر داعش بر زندگی در شرایط وحشیانه جنگ ارجحیت دارد. برای جذب جوانان به داعش، آنها به دنبال حذف "منطقه خاکستری" بین مؤمن واقعی و کافر (که اکثر مسلمانان در آن قرار دارند) با استفاده از "حملات تروریستی" به مسلمانان کمک می کنند تا ببینند که غیرمسلمانان از اسلام متنفرند و می خواهند از اسلام بیزارند. به مسلمانان آسیب برساند

اگر مسلمانان میانه رو در اثر تعصب احساس بیگانگی و ناامنی کنند، مجبور می شوند یا ارتداد (ظلمت) یا جهاد (نور) را انتخاب کنند.

کسانی که معتقدند مذهب اصلی ترین یا مهم ترین محرک افراط گرایان است، به از بین بردن منطقه خاکستری کمک می کنند. آنها با ضربه زدن به اسلام با قلم موی افراطی، این افسانه را که اسلام دینی خشن است و مسلمانان خشن هستند، تداوم می بخشند. روایت اشتباه بودری تصویر عمدتاً منفی رسانه‌های غربی از مسلمانان را به‌عنوان تروریست‌های خشن، متعصب، متعصب و تروریست تقویت می‌کند (با نادیده گرفتن 99.999 درصد از مسلمانان که چنین نیستند). و سپس به اسلام هراسی می رویم.

برای غربی ها بسیار دشوار است که درک و نفرت خود از داعش و سایر افراط گرایان را بدون لغزش به سمت اسلام هراسی منزوی کنند. داعش امیدوار است اسلام هراسی را افزایش دهد و جوانان مسلمان را از خاکستری بیرون بکشد و وارد مبارزه کند.

لازم به ذکر است که اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، داعش و سایر گروه های افراطی را ظالم، ظالم و شرور می دانند.

آنها معتقدند که افراط گرایی خشونت آمیز انحراف اسلام است (همانطور که KKK و باپتیست Westboro انحرافات مسیحیت هستند). آنها به قرآن استناد می کنند که وجود دارد عدم اجبار در مسائل دینی (بقره: 256). از نظر قرآن، جنگ فقط برای دفاع از خود است (بقره: 190) و به مسلمانان دستور داده شده است که جنگ را تحریک نکنند (الحج: 39). ابوبکر، اولین خلیفه پس از رحلت حضرت محمد، این دستورات را برای جنگ (دفاعی) داد: «خیانت نکنید، خیانت نکنید و کینه جو نکنید. مثله نکنید. کودکان، سالخوردگان و زنان را نکشید. درختان خرما و درختان مثمر را قطع و سوزانید. گوسفند و گاو و شتر را جز برای غذا نکشید. و به مردمی برمی خوری که خود را به عبادت در سکونتگاه ها اکتفا کردند و آنها را به کاری که برای آن وقف کردند رها کن.» با توجه به این پیشینه، افراط گرایی خشونت آمیز در واقع انحراف اسلام به نظر می رسد.

رهبران مسلمان در یک نبرد تنومند علیه ایدئولوژی های افراطی هستند. به عنوان مثال، در سال 2001، هزاران نفر از رهبران مسلمان در سراسر جهان بلافاصله حملات القاعده را محکوم کرد در ایالات متحده در 14 سپتامبر 2001، نزدیک به پنجاه رهبر اسلامی امضا و توزیع کردند این بیانیه: «امضاکنندگان زیر، رهبران جنبش‌های اسلامی، از وقایع روز سه‌شنبه 11 سپتامبر 2001 در ایالات متحده که منجر به کشتار، ویرانی و حمله گسترده به افراد بی‌گناه شد، وحشت زده شده‌اند. ما عمیق ترین همدردی و اندوه خود را ابراز می کنیم. ما حوادثی را که بر خلاف تمامی موازین انسانی و اسلامی است، به شدیدترین الفاظ محکوم می کنیم. این در قوانین شریف اسلام است که هر گونه حمله به افراد بی گناه را ممنوع کرده است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «هیچ کس دیگری را تحمل نمی کند» (سوره اسراء، آیه 17).

در نهایت، به نظر من نسبت دادن افراط گرایی به دین و نادیده گرفتن شرایط بیرونی خطرناک است، زیرا باعث افراط گرایی می شود. شان مشکل وقتی هم هست ما مسئله. اگر افراط گرایی با انگیزه باشد شان پس دین آنها کاملاً مسئول هستند (و آنها نیاز به تغییر). اما اگر افراط گرایی در پاسخ به شرایط بیرونی انگیزه داشته باشد، پس کسانی که مسئول آن شرایط هستند مسئول هستند (و باید برای تغییر آن شرایط تلاش کنند). همانطور که جیمز گیلیگان، در پیشگیری از خشونت، می نویسد: "تا زمانی که نتوانیم آنچه را که خودمان انجام می دهیم که فعالانه یا منفعلانه به آن کمک می کند، اعتراف کنیم، نمی توانیم حتی شروع به جلوگیری از خشونت کنیم."

غرب چگونه به شرایطی که انگیزه افراط گرایی خشونت آمیز است کمک کرده است؟ برای شروع، ما یک رئیس جمهور منتخب دموکراتیک را در ایران سرنگون کردیم و یک شاه مستبد را (برای دسترسی مجدد به نفت ارزان) روی کار آوردیم. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، ما خاورمیانه را بر اساس مزیت اقتصادی خود و بر خلاف عقل خوب فرهنگی تقسیم کردیم. ده ها سال است که ما نفت ارزانی را از عربستان سعودی خریداری کرده ایم که سود حاصل از آن به وهابیت، ریشه های ایدئولوژیک افراط گرایی اسلامی دامن زده است. ما عراق را به بهانه های واهی بی ثبات کردیم که منجر به کشته شدن صدها هزار غیرنظامی بی گناه شد. ما عرب‌ها را بر خلاف قوانین بین‌المللی و کرامت انسانی اولیه شکنجه کردیم و عرب‌هایی را که می‌دانیم بی‌گناه هستند، بدون اتهام یا توسل قانونی در گوانتانامو زندانی کرده‌ایم. هواپیماهای بدون سرنشین ما افراد بی‌گناه بی‌شماری را کشته‌اند و وزوز مداوم آنها در آسمان کودکان مبتلا به PTSD را آزار می‌دهد. و حمایت یکجانبه آمریکا از اسرائیل بی عدالتی علیه فلسطینیان را تداوم می بخشد.

به طور خلاصه، شرمساری، تحقیر و آسیب رساندن ما به اعراب شرایطی را ایجاد کرده است که واکنش های خشونت آمیزی را برانگیخته است.

با توجه به عدم تعادل عظیم قدرت، قدرت ضعیف تر مجبور می شود به تاکتیک های چریکی و بمب گذاری انتحاری متوسل شود.

مشکل فقط مال آنها نیست. هم هست خرس. عدالت ایجاب می کند که تقصیر را به طور کامل به گردن آنها نیندازیم و مسئولیت مشارکت خود را در شرایطی که باعث ایجاد وحشت می شود، بپذیریم. بدون توجه به شرایط مساعد تروریسم، از بین نخواهد رفت. بنابراین، بمباران قالی‌ها بر جمعیت‌های غیرنظامی که داعش در آنها پنهان می‌شود، این شرایط را تشدید خواهد کرد.

تا آنجا که خشونت افراطی با انگیزه دین است، باید در مقابل انگیزه مذهبی مقاومت کرد. من از تلاش‌های رهبران مسلمان برای واکسینه کردن جوانان مسلمان در برابر تطبیق اسلام واقعی توسط افراط‌گرایان حمایت می‌کنم.

اصرار بر انگیزه مذهبی از نظر تجربی پشتیبانی نمی شود. ساختار انگیزشی افراط گرایان بسیار پیچیده تر است. علاوه بر این، ما غربی ها شرایطی را ایجاد کرده ایم که انگیزه افراط گرایی را فراهم می کند. ما باید سخت و همراه با برادران و خواهران مسلمان خود تلاش کنیم تا به جای آن شرایط عدالت، برابری و صلح ایجاد کنیم.

حتی اگر شرایط مساعد برای افراط گرایی اصلاح شود، برخی از مؤمنان واقعی احتمالاً به مبارزه خشونت آمیز خود برای ایجاد خلافت ادامه خواهند داد. اما مجموعه نیروهای استخدام شده آنها خشک خواهد شد.

کلی جیمز کلارک، Ph.D. (دانشگاه نوتردام) استاد برنامه افتخارات در کالج بروکس و پژوهشگر ارشد در موسسه بین ادیان کافمن در دانشگاه ایالتی گراند ولی در گراند راپیدز، MI است. کلی قرار ملاقات در دانشگاه آکسفورد، دانشگاه سنت اندروز و دانشگاه نوتردام برگزار کرده است. او استاد سابق فلسفه در کالج گوردون و کالج کالوین است. او در فلسفه دین، اخلاق، علم و دین و اندیشه و فرهنگ چینی کار می کند.

او نویسنده، ویراستار یا نویسنده بیش از بیست کتاب و نویسنده بیش از پنجاه مقاله است. کتاب های او شامل فرزندان ابراهیم: آزادی و بردباری در عصر تعارضات مذهبی; دین و علوم مبدأ, بازگشت به عقل, داستان اخلاقوقتی ایمان کافی نیست, و 101 اصطلاح فلسفی کلیدی از اهمیت آنها برای الهیات. کلی فیلسوفانی که معتقدند به یکی از رای داده شدمسیحیت امروز کتاب های سال 1995.

او اخیراً با مسلمانان، مسیحیان و یهودیان در زمینه علم و مذهب و آزادی مذهبی کار می کند. او همزمان با دهمین سالگرد 9-11 سمپوزیومی ترتیب داد،آزادی و مدارا در عصر منازعات مذهبی” در دانشگاه جورج تاون

اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

گرویدن به اسلام و ناسیونالیسم قومی در مالزی

این مقاله بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که بر ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی و برتری در مالزی تمرکز دارد. در حالی که ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی را می توان به عوامل مختلفی نسبت داد، این مقاله به طور خاص بر قانون تغییر مذهب اسلامی در مالزی و اینکه آیا این احساس برتری قومی مالایی را تقویت کرده است یا خیر، تمرکز دارد. مالزی کشوری چند قومیتی و مذهبی است که در سال 1957 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. مالایی ها به عنوان بزرگترین گروه قومی همواره دین اسلام را بخشی از هویت خود می دانند که آنها را از سایر اقوام که در دوران استعمار بریتانیا به کشور آورده شده اند جدا می کند. در حالی که اسلام دین رسمی است، قانون اساسی به سایر ادیان اجازه می دهد تا توسط مالزیایی های غیرمالایی، یعنی چینی ها و هندی ها، به صورت مسالمت آمیز انجام شوند. با این حال، قانون اسلامی که بر ازدواج مسلمانان در مالزی حاکم است، مقرر کرده است که غیر مسلمانان در صورت تمایل به ازدواج با مسلمانان باید به اسلام گرویدند. در این مقاله، من استدلال می کنم که قانون تغییر اسلام به عنوان ابزاری برای تقویت احساسات ملی گرایی قومی مالایی در مالزی استفاده شده است. داده های اولیه بر اساس مصاحبه با مسلمانان مالایی که با غیرمالایی ها ازدواج کرده اند جمع آوری شد. نتایج نشان داده است که اکثر مصاحبه شوندگان مالایی، گرویدن به اسلام را آن گونه که دین اسلام و قوانین ایالتی لازم است، ضروری می دانند. علاوه بر این، آنها همچنین دلیلی برای مخالفت غیرمالایی‌ها با گرویدن به اسلام نمی‌بینند، زیرا پس از ازدواج، فرزندان به طور خودکار طبق قانون اساسی، که دارای موقعیت و امتیازات نیز می‌باشد، مالایی محسوب می‌شوند. دیدگاه‌های غیرمالایی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند بر اساس مصاحبه‌های ثانویه است که توسط دانشمندان دیگر انجام شده است. از آنجایی که مسلمان بودن با مالایی بودن همراه است، بسیاری از غیرمالایی‌هایی که تغییر مذهب داده‌اند احساس هویت مذهبی و قومیتی خود را از دست داده‌اند و برای پذیرش فرهنگ قومیتی مالایی احساس فشار می‌کنند. در حالی که تغییر قانون تبدیل ممکن است دشوار باشد، گفتگوهای باز بین ادیان در مدارس و بخش های دولتی ممکن است اولین گام برای مقابله با این مشکل باشد.

اشتراک گذاری

ادیان در ایگبولند: تنوع، ارتباط و تعلق

دین یکی از پدیده های اجتماعی-اقتصادی است که تأثیرات غیرقابل انکاری بر بشریت در هر جای دنیا دارد. به همان اندازه که مقدس به نظر می رسد، دین نه تنها برای درک وجود هر جمعیت بومی مهم است، بلکه در زمینه های بین قومی و توسعه ای نیز مرتبط است. شواهد تاریخی و قوم‌نگاری درباره مظاهر و نام‌گذاری‌های مختلف پدیده دین فراوان است. ملت ایگبو در جنوب نیجریه، در دو سوی رودخانه نیجر، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های فرهنگی کارآفرین سیاه‌پوست در آفریقا است، با شور مذهبی بی‌گمان که بر توسعه پایدار و تعاملات بین قومیتی در مرزهای سنتی آن دلالت دارد. اما چشم انداز مذهبی ایگبولند دائما در حال تغییر است. تا سال 1840، دین(های) غالب ایگبو بومی یا سنتی بود. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه آغاز شد، نیروی جدیدی آزاد شد که در نهایت منظره مذهبی بومی منطقه را دوباره پیکربندی کرد. مسیحیت رشد کرد تا سلطه این دومی را کوچک کند. قبل از صدمین سالگرد مسیحیت در ایگبولند، اسلام و دیگر مذاهب کمتر سلطه گر برای رقابت با ادیان بومی ایگبو و مسیحیت به وجود آمدند. این مقاله تنوع مذهبی و ارتباط عملکردی آن با توسعه هماهنگ در ایگبولند را دنبال می‌کند. داده های خود را از آثار منتشر شده، مصاحبه ها و مصنوعات می گیرد. این استدلال می‌کند که با ظهور مذاهب جدید، چشم‌انداز مذهبی ایگبو به تنوع و/یا سازگاری، یا برای فراگیری یا انحصار در میان ادیان موجود و در حال ظهور، برای بقای ایگبو ادامه خواهد داد.

اشتراک گذاری