دانش آموز فقید

چی شد؟ پیشینه تاریخی درگیری

این درگیری در یک دبیرستان علمی و فنی محلی و معتبر که بسیار نزدیک به داخل شهر قرار دارد، رخ داد. علاوه بر مربیان و دانشگاهیان عالی، جایگاه عالی مدرسه به شدت به دلیل تنوع دانش‌آموزی و مأموریت مدیریت برای تجلیل و احترام به فرهنگ و مذاهب دانش‌آموزان است. جمال یک دانش آموز ارشد و افتخاری است که در بین همکلاسی هایش محبوب است و معلمانش او را دوست دارند. از میان بسیاری از سازمان‌ها و باشگاه‌های دانش‌آموزی که مدرسه ایجاد کرده است، جمال یکی از اعضای اتحادیه دانشجویان سیاه‌پوست و انجمن دانشجویان مسلمان است. به عنوان وسیله ای برای احترام به پایبندی به اسلام، مدیر مدرسه به دانش آموزان مسلمان خود اجازه داده است که در پایان وقت ناهار قبل از شروع کلاس های بعدازظهر، با رهبری جمال، یک مراسم جمعه کوتاه داشته باشند. مدیر مدرسه همچنین به معلمان مدارس دستور داد در صورت حضور دانش آموزان در روز جمعه با دقایقی تأخیر به کلاس خود، آنها را جریمه نکنند و دانش آموزان نیز برای رسیدن به موقع به کلاس های خود هر کاری که می توانند انجام دهند.

جان یک معلم نسبتاً جدید در مدرسه است، سعی می کند وظایف خود را انجام دهد و همچنان مدرسه را برای آنچه که به آن معروف است عالی کند. از آنجایی که تنها چند هفته از آن زمان می گذرد، جان با گروه های مختلف دانش آموزی و انعطافی که مدیر در شرایط خاص ارائه کرده است، آشنا نیست. جمال شاگرد کلاس جان است و هفته های اول از زمانی که جان شروع به تدریس کرد، جمال جمعه ها با پنج دقیقه تاخیر به کلاس می آمد. جان شروع به اظهار نظر در مورد تأخیر جمال کرد و اینکه چگونه دیر آمدن از مشی مدرسه نیست. با فرض اینکه جان از مراسم جمعه ای که جمال اجازه رهبری و شرکت در آن را دارد آگاه باشد، جمال به سادگی عذرخواهی می کند و روی صندلی خود می نشیند. یک روز جمعه، پس از چندین حادثه دیگر، جان سرانجام در مقابل کلاس به جمال می‌گوید که «این اراذل رادیکال جوان از داخل شهر مانند جمال هستند که مدرسه باید نگران شهرتش باشد». جان همچنین تهدید کرد که اگر جمال یک بار دیگر دیر وارد شود، شکست خواهد خورد، حتی اگر او در تمام کارها و مشارکت‌هایش A ثابت را حفظ کرده باشد.

داستان های یکدیگر – چگونه هر فرد موقعیت را درک می کند و چرا

جان- او بی احترامی می کند.

موقعیت:

جمال یک اراذل افراطی است که باید قوانین و احترام به او آموزش داده شود. او نمی تواند هر وقت دلش خواست به کلاس بیاید و دین را بهانه کند.

منافع:

امنیت ایمنی: من برای حفظ و اعتبار مدرسه اینجا استخدام شدم. من نمی توانم اجازه دهم که یک بچه کم زندگی بر عملکرد من به عنوان یک مربی و رتبه بندی هایی که این مدرسه سال ها طول کشیده است تأثیر بگذارد.

نیازهای فیزیولوژیکی: من تازه وارد این مدرسه شده ام و جوانی از خیابان که هر جمعه رادیکالیسم اسلامی را تبلیغ می کند نمی تواند با من راه برود. من نمی توانم در مقابل معلمان دیگر، مدیر یا دانش آموزان ضعیف به نظر برسم.

تعلق / روحیه تیمی: این مدرسه به دلیل وجود مربیان بزرگ و دانش آموزان موفقی که با هم کار می کنند به خوبی شناخته شده است. ایجاد استثنا برای تبلیغ دین، رسالت مدرسه نیست.

عزت نفس/احترام: این برای من به عنوان یک مربی بی احترامی است که دانش آموزی معمولاً دیر وارد می شود. من در بسیاری از مدارس تدریس کرده ام، هرگز با چنین مزخرفاتی روبرو نشده ام.

خود عملی کردن: می دانم که مربی خوبی هستم، به همین دلیل برای کار در اینجا استخدام شدم. ممکن است زمانی که احساس می‌کنم باید سخت باشم، کمی سخت‌گیر باشم، اما این در مواقعی ضروری است.

جمال- او یک نژادپرست اسلام هراس است.

موقعیت:

جان متوجه نمی شود که من برای رهبری خدمات جمعه تایید شده ام. این فقط بخشی از دین من است که می خواهم به آن پایبند باشم.

منافع:

امنیت ایمنی: وقتی نمراتم فوق العاده است نمی توانم در کلاسی رد شوم. این بخشی از مأموریت مدرسه برای تجلیل از قومیت ها و مذاهب دانش آموزان است و من موافقت مدیر را برای شرکت در مراسم جمعه دریافت کردم.

نیازهای فیزیولوژیکی: من نمی توانم به دلیل آنچه در رسانه ها در مورد سیاه پوستان یا مسلمانان به تصویر کشیده می شود، به حاشیه بروم. من از دوران جوانی آنقدر سخت کار کرده ام که همیشه نمرات خوبی کسب کنم، به طوری که به جای اینکه مورد قضاوت یا برچسب زدن قرار بگیرم، نحوه برتری من بتواند مانند شخصیت خودم صحبت کند.

تعلق / روحیه تیمی: من چهار سال است که در این مدرسه هستم. من در راه دانشگاه هستم. فضای این مدرسه همان چیزی است که من می دانم و دوست دارم. ما نمی توانیم به دلیل تفاوت ها، عدم درک و نژادپرستی شروع به نفرت و جدایی کنیم.

عزت نفس/احترام: مسلمان بودن و سیاه پوست بودن بخش بزرگی از هویت من است که هر دو را دوست دارم. نشانه ای است از جهل تصور کنم که من یک "اراذل و اوباش" هستم زیرا سیاهپوست هستم و مدرسه نزدیک شهر است، یا اینکه من رادیکال هستم صرفاً به این دلیل که به اعتقادات مسلمان پایبند هستم.

خود عملی کردن: شخصیت و نمرات خوب من بخشی از چیزی است که در مجموع باعث می شود این مدرسه به همان اندازه که هست عالی باشد. مطمئناً سعی می‌کنم به موقع در هر کلاس حاضر شوم و نمی‌توانم کنترل کنم که کسی بعد از خدمت با من صحبت کند یا خیر. من بخشی از این مدرسه هستم و هنوز باید برای چیزهای مثبتی که نشان می دهم احساس احترام کنم.

پروژه میانجیگری: مطالعه موردی میانجیگری که توسط فاتن قریب، 2017

اشتراک گذاری

مقالات مرتبط

ادیان در ایگبولند: تنوع، ارتباط و تعلق

دین یکی از پدیده های اجتماعی-اقتصادی است که تأثیرات غیرقابل انکاری بر بشریت در هر جای دنیا دارد. به همان اندازه که مقدس به نظر می رسد، دین نه تنها برای درک وجود هر جمعیت بومی مهم است، بلکه در زمینه های بین قومی و توسعه ای نیز مرتبط است. شواهد تاریخی و قوم‌نگاری درباره مظاهر و نام‌گذاری‌های مختلف پدیده دین فراوان است. ملت ایگبو در جنوب نیجریه، در دو سوی رودخانه نیجر، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های فرهنگی کارآفرین سیاه‌پوست در آفریقا است، با شور مذهبی بی‌گمان که بر توسعه پایدار و تعاملات بین قومیتی در مرزهای سنتی آن دلالت دارد. اما چشم انداز مذهبی ایگبولند دائما در حال تغییر است. تا سال 1840، دین(های) غالب ایگبو بومی یا سنتی بود. کمتر از دو دهه بعد، زمانی که فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه آغاز شد، نیروی جدیدی آزاد شد که در نهایت منظره مذهبی بومی منطقه را دوباره پیکربندی کرد. مسیحیت رشد کرد تا سلطه این دومی را کوچک کند. قبل از صدمین سالگرد مسیحیت در ایگبولند، اسلام و دیگر مذاهب کمتر سلطه گر برای رقابت با ادیان بومی ایگبو و مسیحیت به وجود آمدند. این مقاله تنوع مذهبی و ارتباط عملکردی آن با توسعه هماهنگ در ایگبولند را دنبال می‌کند. داده های خود را از آثار منتشر شده، مصاحبه ها و مصنوعات می گیرد. این استدلال می‌کند که با ظهور مذاهب جدید، چشم‌انداز مذهبی ایگبو به تنوع و/یا سازگاری، یا برای فراگیری یا انحصار در میان ادیان موجود و در حال ظهور، برای بقای ایگبو ادامه خواهد داد.

اشتراک گذاری

گرویدن به اسلام و ناسیونالیسم قومی در مالزی

این مقاله بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که بر ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی و برتری در مالزی تمرکز دارد. در حالی که ظهور ناسیونالیسم قومی مالایی را می توان به عوامل مختلفی نسبت داد، این مقاله به طور خاص بر قانون تغییر مذهب اسلامی در مالزی و اینکه آیا این احساس برتری قومی مالایی را تقویت کرده است یا خیر، تمرکز دارد. مالزی کشوری چند قومیتی و مذهبی است که در سال 1957 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. مالایی ها به عنوان بزرگترین گروه قومی همواره دین اسلام را بخشی از هویت خود می دانند که آنها را از سایر اقوام که در دوران استعمار بریتانیا به کشور آورده شده اند جدا می کند. در حالی که اسلام دین رسمی است، قانون اساسی به سایر ادیان اجازه می دهد تا توسط مالزیایی های غیرمالایی، یعنی چینی ها و هندی ها، به صورت مسالمت آمیز انجام شوند. با این حال، قانون اسلامی که بر ازدواج مسلمانان در مالزی حاکم است، مقرر کرده است که غیر مسلمانان در صورت تمایل به ازدواج با مسلمانان باید به اسلام گرویدند. در این مقاله، من استدلال می کنم که قانون تغییر اسلام به عنوان ابزاری برای تقویت احساسات ملی گرایی قومی مالایی در مالزی استفاده شده است. داده های اولیه بر اساس مصاحبه با مسلمانان مالایی که با غیرمالایی ها ازدواج کرده اند جمع آوری شد. نتایج نشان داده است که اکثر مصاحبه شوندگان مالایی، گرویدن به اسلام را آن گونه که دین اسلام و قوانین ایالتی لازم است، ضروری می دانند. علاوه بر این، آنها همچنین دلیلی برای مخالفت غیرمالایی‌ها با گرویدن به اسلام نمی‌بینند، زیرا پس از ازدواج، فرزندان به طور خودکار طبق قانون اساسی، که دارای موقعیت و امتیازات نیز می‌باشد، مالایی محسوب می‌شوند. دیدگاه‌های غیرمالایی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند بر اساس مصاحبه‌های ثانویه است که توسط دانشمندان دیگر انجام شده است. از آنجایی که مسلمان بودن با مالایی بودن همراه است، بسیاری از غیرمالایی‌هایی که تغییر مذهب داده‌اند احساس هویت مذهبی و قومیتی خود را از دست داده‌اند و برای پذیرش فرهنگ قومیتی مالایی احساس فشار می‌کنند. در حالی که تغییر قانون تبدیل ممکن است دشوار باشد، گفتگوهای باز بین ادیان در مدارس و بخش های دولتی ممکن است اولین گام برای مقابله با این مشکل باشد.

اشتراک گذاری